Magical love,part:20
یک هفته گذشت و روز عروسی نزدیک و نزدیک تر میشد..
جیمین رویایی ترین و قشنگ ترین مراسم دنیا رو راه انداخته بود ..
شاهزاده ای که به ملکش رسیده بود ..
اونا واقعا برای هم بودن ..
اون شب همچی قشنگ و شیرین بود ..
برقه چشمای جیمین هر ثانیه دله یونا رو میلرزوند و با ضربانش بازی بازی میکرد..
جیمین دسته پرنسسشو گرفت و وارد سالن شدن
همه خوشحال بودن ..
جیما هم خوشحال بود اما حسی ناشناخته ای قلبش رو چنگ میزد..
حسی با ترکیبی از حسودی و ناراحتی
انگار دلش نمیخواست جیمین رو از دست بده
حالش چندان خوب نبود ..
تو اون لباسه کوتاه با اون کفشای خاص و میکاپ لایتی که داشت چندین برابر زیباییش نمایان بود .. دلش گرفته بود ..
چرا نمیتونست این شبه خاص رو با معشوق قلبش داشته باشه ؟
یعنی لیاقت این اتفاق رو نداشتادامه ی پارت قبل..
جیمین رویایی ترین و قشنگ ترین مراسم دنیا رو راه انداخته بود ..
شاهزاده ای که به ملکش رسیده بود ..
اونا واقعا برای هم بودن ..
اون شب همچی قشنگ و شیرین بود ..
برقه چشمای جیمین هر ثانیه دله یونا رو میلرزوند و با ضربانش بازی بازی میکرد..
جیمین دسته پرنسسشو گرفت و وارد سالن شدن
همه خوشحال بودن ..
جیما هم خوشحال بود اما حسی ناشناخته ای قلبش رو چنگ میزد..
حسی با ترکیبی از حسودی و ناراحتی
انگار دلش نمیخواست جیمین رو از دست بده
حالش چندان خوب نبود ..
تو اون لباسه کوتاه با اون کفشای خاص و میکاپ لایتی که داشت چندین برابر زیباییش نمایان بود .. دلش گرفته بود ..
چرا نمیتونست این شبه خاص رو با معشوق قلبش داشته باشه ؟
یعنی لیاقت این اتفاق رو نداشتادامه ی پارت قبل..
۳.۶k
۲۴ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.