ممنونم که عاشقمی! p2
+ نه تا وقتی زنده هستم
خیسیی که روی انگشت شصتت حس کردی ، باعث شد سرت رو بالا بگیری و به سونگمین که حالا مظلومانه اشک میریخت ، نگاه کنی..
قلبت شروع به محکم تپیدن کرد..دیدن اینکه اینقدر داره بخاطر کمبود فهم از احساساتش عذاب میکشه..تو رو هم میسوزوند
+ سونگمین..گریه نکن..تو لایق این نیستی میدونم..قول میدم هر کاری کنم تا بلاخره احساس آرامش کنی..قول میدم..
دستش رو بالا آورد و دستت رو محکم بین انگشتاش قفل کرد...
بند انگشتات رو به لبش نزدیک کرد و چشماش رو بست..میتونستی ببینی چطور از لای پلک های بسته اش اشک میریزه و از طرفی گرمای لباش روی انگشتات..هر لحظه ممکن بود تورو هم به گریه بندازه..
سرش رو بالا گرفت و توی بغل تو پنهانش کرد..دستت رو محکم توی دستش فشار داد و در آغوشت ، زمزمه ای بی صدا سر داد :
_ ممنونم که عاشقمی
end
خیسیی که روی انگشت شصتت حس کردی ، باعث شد سرت رو بالا بگیری و به سونگمین که حالا مظلومانه اشک میریخت ، نگاه کنی..
قلبت شروع به محکم تپیدن کرد..دیدن اینکه اینقدر داره بخاطر کمبود فهم از احساساتش عذاب میکشه..تو رو هم میسوزوند
+ سونگمین..گریه نکن..تو لایق این نیستی میدونم..قول میدم هر کاری کنم تا بلاخره احساس آرامش کنی..قول میدم..
دستش رو بالا آورد و دستت رو محکم بین انگشتاش قفل کرد...
بند انگشتات رو به لبش نزدیک کرد و چشماش رو بست..میتونستی ببینی چطور از لای پلک های بسته اش اشک میریزه و از طرفی گرمای لباش روی انگشتات..هر لحظه ممکن بود تورو هم به گریه بندازه..
سرش رو بالا گرفت و توی بغل تو پنهانش کرد..دستت رو محکم توی دستش فشار داد و در آغوشت ، زمزمه ای بی صدا سر داد :
_ ممنونم که عاشقمی
end
۲.۶k
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.