I hate you
part ⑤
جاعه: ببرش
یونگبوک: ولم کن من ازت متنفرم
هیون: به من چه
یونگبوک: مـ... من باهات نمیام" بغض"
جاعه: سونا بهش وسیله های یونگبوکو بده
سونا: بیا اینم وسیله هاش بابای یونگبوک
هیونا: چه اصراریه خب نمیخوادش
منو با یه دستشو بلند کرد وسیله هامم با یه دست دیگش وسیله هامو برداشت
هیون: بای بای
منو برد یه جایی که اصلا نمیشناختمش
هیون: بیا بشین
گذاشتم زمین
یونگبوک: از خونمون یه ماشین از ماشین به اینجا اینطوری بلندم کردی من اصلا دوست ندارم ازت متنفرم "گریه"
هیون: نق نقو خوب کردم الان میتونم راحت تر بکشمت
یونگبوک: چـ.... چی
هیون: درسته اون بچه ی تو شکمت مال این سوختگیم اسم منه ولی تو قرار نیست زنده بمونی
یونگبوک: پس چرا " بغض"
هیون: چیو چرا؟
یونگبوک: پس چرا قلبمو تو دستات گرفتو داری باهاش بازی میکنی مگه قلب من وسیله ی بازیه توعه " گریه"
هیون: یعنی چی
یونگبوک: ازت متنفرم از هر چیزی که درمورد توعه متنفرم " گریه"
هیون: شوخی کردم اروم باش اگر میخواستم بکشمت خب میکشتمت
یونگبوک: دروغ میگی " گریه"
هیون: نه دروغ نمیگم تو الان بیبیه منی
با این کلمه که منو جزو اموالش حساب میکرد چشمام گرد شد و با با کلمه ی بیبی گوشام قرمز شد
سرمو اوردم بالا و بهش نگا کردم
موهامو زد پشت گوشم و گفت
هیون: درسته من تورو جزو اموالم میدونم و اصلانم کاری با نظرت ندارم چرا بایه کلمه گوشات قرمز شد مگه بیبی کلمه ی عجیبیه
یونگبوک: عهههههه نگو
هیون: بیبی " خنده"
یونگبوک: نگو " اخم"
هیون: بیبیت من یونگبوکه" خنده"
یونگبوک: نگوووو خجالت میکشم بهم میگی بیبی " اروم"
نشست و سرشو به شکمم تکیه داد
هیون: چرا عصبی میشی بیبی
یونگبوک: تو خوشت میاد منو اذیت کنی هان
هیون: اره
بلند شدو گونمو بوسید
هیون: چیزی نمیخوای بخوری
یونگبوک: نه تو چی
هیون: من چرا لبات
یونگبوک: خیلی نوب بلدی لاس بزنیا
هیون: این ماییم دیگه
یونگبوک: هی مواظب باش الان منو گرفتی نباید کس دیگه ای رو ببوسی اوکی لاسم با بقیه نزن بهشون چشمکم نزن وگرنه بای بای
هیون: باشه باشه برو اونجا تو کمد سفیده وسایلتو بچین تا من یه چیزی درسا کنم به زور به خوردت بدم
وسایلمو برداشتم و رفتم اونجایی که گفت و وسایلمو تو کمد سفیده چیدم بنظر اتاق دونفره میومد دوتا کمد تخت دونفره دوتا میر مطالعه همه چیز دوتا بود
رفتم پایین که دیدم داره اشپزی میکنه رفتم دیدم خیلی اشپز ماهریه
هیون: بیا
یه لقمه برام گرفت منم خوردمش
هیون: چطوره
یونگبوک: داغه داغه داغه داغههه " دستش جلو دهنشه "
هیون: یه جا وایسا خب بگو چطور شده
یونگبوک: خوشمزست خیلی زیادددددددد
هیون: دیگه این ماییم
یونگبوک: دلم میخواد سونا نونا رو محکم بغلش کنم ازش بخاطر زدن بابا معذرت خواهی کنم
هیون:...
جاعه: ببرش
یونگبوک: ولم کن من ازت متنفرم
هیون: به من چه
یونگبوک: مـ... من باهات نمیام" بغض"
جاعه: سونا بهش وسیله های یونگبوکو بده
سونا: بیا اینم وسیله هاش بابای یونگبوک
هیونا: چه اصراریه خب نمیخوادش
منو با یه دستشو بلند کرد وسیله هامم با یه دست دیگش وسیله هامو برداشت
هیون: بای بای
منو برد یه جایی که اصلا نمیشناختمش
هیون: بیا بشین
گذاشتم زمین
یونگبوک: از خونمون یه ماشین از ماشین به اینجا اینطوری بلندم کردی من اصلا دوست ندارم ازت متنفرم "گریه"
هیون: نق نقو خوب کردم الان میتونم راحت تر بکشمت
یونگبوک: چـ.... چی
هیون: درسته اون بچه ی تو شکمت مال این سوختگیم اسم منه ولی تو قرار نیست زنده بمونی
یونگبوک: پس چرا " بغض"
هیون: چیو چرا؟
یونگبوک: پس چرا قلبمو تو دستات گرفتو داری باهاش بازی میکنی مگه قلب من وسیله ی بازیه توعه " گریه"
هیون: یعنی چی
یونگبوک: ازت متنفرم از هر چیزی که درمورد توعه متنفرم " گریه"
هیون: شوخی کردم اروم باش اگر میخواستم بکشمت خب میکشتمت
یونگبوک: دروغ میگی " گریه"
هیون: نه دروغ نمیگم تو الان بیبیه منی
با این کلمه که منو جزو اموالش حساب میکرد چشمام گرد شد و با با کلمه ی بیبی گوشام قرمز شد
سرمو اوردم بالا و بهش نگا کردم
موهامو زد پشت گوشم و گفت
هیون: درسته من تورو جزو اموالم میدونم و اصلانم کاری با نظرت ندارم چرا بایه کلمه گوشات قرمز شد مگه بیبی کلمه ی عجیبیه
یونگبوک: عهههههه نگو
هیون: بیبی " خنده"
یونگبوک: نگو " اخم"
هیون: بیبیت من یونگبوکه" خنده"
یونگبوک: نگوووو خجالت میکشم بهم میگی بیبی " اروم"
نشست و سرشو به شکمم تکیه داد
هیون: چرا عصبی میشی بیبی
یونگبوک: تو خوشت میاد منو اذیت کنی هان
هیون: اره
بلند شدو گونمو بوسید
هیون: چیزی نمیخوای بخوری
یونگبوک: نه تو چی
هیون: من چرا لبات
یونگبوک: خیلی نوب بلدی لاس بزنیا
هیون: این ماییم دیگه
یونگبوک: هی مواظب باش الان منو گرفتی نباید کس دیگه ای رو ببوسی اوکی لاسم با بقیه نزن بهشون چشمکم نزن وگرنه بای بای
هیون: باشه باشه برو اونجا تو کمد سفیده وسایلتو بچین تا من یه چیزی درسا کنم به زور به خوردت بدم
وسایلمو برداشتم و رفتم اونجایی که گفت و وسایلمو تو کمد سفیده چیدم بنظر اتاق دونفره میومد دوتا کمد تخت دونفره دوتا میر مطالعه همه چیز دوتا بود
رفتم پایین که دیدم داره اشپزی میکنه رفتم دیدم خیلی اشپز ماهریه
هیون: بیا
یه لقمه برام گرفت منم خوردمش
هیون: چطوره
یونگبوک: داغه داغه داغه داغههه " دستش جلو دهنشه "
هیون: یه جا وایسا خب بگو چطور شده
یونگبوک: خوشمزست خیلی زیادددددددد
هیون: دیگه این ماییم
یونگبوک: دلم میخواد سونا نونا رو محکم بغلش کنم ازش بخاطر زدن بابا معذرت خواهی کنم
هیون:...
۴.۵k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.