(انتقام یا عشق)
پارت: ۱۳
- اسباب کشی کردین؟
رئیس هایون اسمش لی سانگ این بود. عینک دودیش رو درآورد و گفت:
- راستش... زنم من رو از خونه انداخت بیرون.. این یکی رو نمیدونم
جی هون به من نگاه کرد:
- من لباسای تهیونگ رو آوردم
تهیونگ داد زد:
- قربون دستت دیشب یه گربه وحشی لباسم رو پاره کرده بود لباس نداشتم
- گربه وحشی؟
قبل از اینکه بتونه جواب سوالش رو بگیره تهیونگ پریده بود تو حموم و داشت لباساش رو عوض میکرد. سانگ این نشست رو تخت:
- تو این دو متر جا چجوری زندگی میکنی؟
تهیونگ در حالی که شلوارش رو میکشید بالا از حموم اومد بیرون:
- جی هون.... اسپری و موهام و شونم رو آوردی؟ خیلی بهم ریخته شدم...
جی هون سرشو از داخل بشقاب کیک برنجی اورد بیرون:
- من فقط لباسات و با شونه آوردم
- دو چمدون فقط لباس؟
تهیونگ لیوان برداشت تا اب بخوره
- عذرخواهی میکنم که تو اون عمارت به اون بزرگی یک اتاق بزرگتر از اینجا داشتی پر لباس، من فقط ضروری ها رو جمع کردم بقیه توقیف شدن
تهیونگ آب رو تف کرد بیرون:
- هایونــــــــــ
هایون از دستشویی اومد بیرون:
- چیه؟
- اموال من رو توقیف کردن، میخوام جوابگو باشی
- مافیا بودی بایدم اینکارو کنن مگه خاله خاله بازیه؟
- من دیگه پول ندارم
نشست روی زمین و شروع کرد الکی گریه کردن
هایون بعد از عوض کردن لباساش تو حموم موهاشو شونه کرد و ضد آفتاب زد:
- به جای گریه کردن بیا بریم بیرون صبحونه بخوریم، اگر هم که نمیای..
تهیونگ سریع ایستاد:
- نه میام میام
همه از خونه رفتن بیرون و به نزدیک ترین سوپر مارکت رفتن تا یچیزی بخورن
- اسباب کشی کردین؟
رئیس هایون اسمش لی سانگ این بود. عینک دودیش رو درآورد و گفت:
- راستش... زنم من رو از خونه انداخت بیرون.. این یکی رو نمیدونم
جی هون به من نگاه کرد:
- من لباسای تهیونگ رو آوردم
تهیونگ داد زد:
- قربون دستت دیشب یه گربه وحشی لباسم رو پاره کرده بود لباس نداشتم
- گربه وحشی؟
قبل از اینکه بتونه جواب سوالش رو بگیره تهیونگ پریده بود تو حموم و داشت لباساش رو عوض میکرد. سانگ این نشست رو تخت:
- تو این دو متر جا چجوری زندگی میکنی؟
تهیونگ در حالی که شلوارش رو میکشید بالا از حموم اومد بیرون:
- جی هون.... اسپری و موهام و شونم رو آوردی؟ خیلی بهم ریخته شدم...
جی هون سرشو از داخل بشقاب کیک برنجی اورد بیرون:
- من فقط لباسات و با شونه آوردم
- دو چمدون فقط لباس؟
تهیونگ لیوان برداشت تا اب بخوره
- عذرخواهی میکنم که تو اون عمارت به اون بزرگی یک اتاق بزرگتر از اینجا داشتی پر لباس، من فقط ضروری ها رو جمع کردم بقیه توقیف شدن
تهیونگ آب رو تف کرد بیرون:
- هایونــــــــــ
هایون از دستشویی اومد بیرون:
- چیه؟
- اموال من رو توقیف کردن، میخوام جوابگو باشی
- مافیا بودی بایدم اینکارو کنن مگه خاله خاله بازیه؟
- من دیگه پول ندارم
نشست روی زمین و شروع کرد الکی گریه کردن
هایون بعد از عوض کردن لباساش تو حموم موهاشو شونه کرد و ضد آفتاب زد:
- به جای گریه کردن بیا بریم بیرون صبحونه بخوریم، اگر هم که نمیای..
تهیونگ سریع ایستاد:
- نه میام میام
همه از خونه رفتن بیرون و به نزدیک ترین سوپر مارکت رفتن تا یچیزی بخورن
۲۸۷
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.