*پارت۳*
)لی: سلام
رائون، کوک: سلام
کوک: بفرماید بشینید
لی: خیلی ممنون خب من اومدم در باره مریض شماره ۶۷ صحبت کنم وضیت مناسبی نداره ممکنه باعث ایست قلبی بشه یا سکته بغزی که براش خیلی خطر داره ما باید فردا ساعت ۷ عملش کنیم تا مشکله دیگه ای برای رگ های قلبش ایجاد نشه
کوک: الان چندتا از دریچه های قلبشون بستس؟
لی: روزی که اوردنش ۲تا بسته بوده الان قلب ۴ تا رگاش بستس و تپش قلبش کم تر شده
کوک: عکس دارید از قلبش
لی: بله
دختره از تو پوشش یه عکس در اورد و داد به کوک یه نگاهی کرد
کوک: این وضیت باید تا شب عمل بشه
لی: ولی ما دسیار های کافی نداریم
کوک: پس زمانو بندازید عقب تر
لی:۶خوبه
کوک: زمانه مناسبی هست پس ساعت شیش من بیمارستانم
لی: عمل سختی پشت سر داریم منم میام کمک تو اتاق عمل
کوک: لطف میکنید
لی: فعلا
کوک: فعلا
لی: راستی خانم خدا نگهدار
رائون: خدا نگهدار
دختره رفت بیرونی کوک برگه هارو داشت جمع میکرد
رائون: کوک
کوک: جون دلم
رائون: من گشنمه
کوک: میخوای ناهار سفارش بدیم؟
رائون: اره اره
کوک: پس صبر کن به منشی بگم
مکاله *
منشی: بله اقا
کوک: برا ما غذا سفارش بده من همون همیشگی یه لحظه صبر کن ببینم رائون چی میخوره
منشی: بله اقا
کوک دستشو چرخوند به معنای چی میخوری گفتم من مرغ سوخاری میخوام
کوک:یه مرغ سوخاری هم بگیر
منشی: بله چشم
پایان مکالمه*
کوک قطع کرد به بقییه کارش رسید منم رفتم سر گوشیم که در زدن
کوک: بفرماید
منشی: اقا غذاتونو اوردم
کوک: اا بزار رو میز
منشی: چشم
رائون: اخ جونننننننن
من خیلی گشنم بود تندی دییدم سمته میز ظرف خودمو برداشتمو نشستم به خوردن
ویو کوک:*
رائون انقدر گوشنش بود که دوید سمته ظرفا و مثل یه گربه دنبال غذاش میگشت ظرفشو برداشت شروع کرد خوردن...
...........................................................
برای پارت ۴ شرط داریم
۵تا لایک
رائون، کوک: سلام
کوک: بفرماید بشینید
لی: خیلی ممنون خب من اومدم در باره مریض شماره ۶۷ صحبت کنم وضیت مناسبی نداره ممکنه باعث ایست قلبی بشه یا سکته بغزی که براش خیلی خطر داره ما باید فردا ساعت ۷ عملش کنیم تا مشکله دیگه ای برای رگ های قلبش ایجاد نشه
کوک: الان چندتا از دریچه های قلبشون بستس؟
لی: روزی که اوردنش ۲تا بسته بوده الان قلب ۴ تا رگاش بستس و تپش قلبش کم تر شده
کوک: عکس دارید از قلبش
لی: بله
دختره از تو پوشش یه عکس در اورد و داد به کوک یه نگاهی کرد
کوک: این وضیت باید تا شب عمل بشه
لی: ولی ما دسیار های کافی نداریم
کوک: پس زمانو بندازید عقب تر
لی:۶خوبه
کوک: زمانه مناسبی هست پس ساعت شیش من بیمارستانم
لی: عمل سختی پشت سر داریم منم میام کمک تو اتاق عمل
کوک: لطف میکنید
لی: فعلا
کوک: فعلا
لی: راستی خانم خدا نگهدار
رائون: خدا نگهدار
دختره رفت بیرونی کوک برگه هارو داشت جمع میکرد
رائون: کوک
کوک: جون دلم
رائون: من گشنمه
کوک: میخوای ناهار سفارش بدیم؟
رائون: اره اره
کوک: پس صبر کن به منشی بگم
مکاله *
منشی: بله اقا
کوک: برا ما غذا سفارش بده من همون همیشگی یه لحظه صبر کن ببینم رائون چی میخوره
منشی: بله اقا
کوک دستشو چرخوند به معنای چی میخوری گفتم من مرغ سوخاری میخوام
کوک:یه مرغ سوخاری هم بگیر
منشی: بله چشم
پایان مکالمه*
کوک قطع کرد به بقییه کارش رسید منم رفتم سر گوشیم که در زدن
کوک: بفرماید
منشی: اقا غذاتونو اوردم
کوک: اا بزار رو میز
منشی: چشم
رائون: اخ جونننننننن
من خیلی گشنم بود تندی دییدم سمته میز ظرف خودمو برداشتمو نشستم به خوردن
ویو کوک:*
رائون انقدر گوشنش بود که دوید سمته ظرفا و مثل یه گربه دنبال غذاش میگشت ظرفشو برداشت شروع کرد خوردن...
...........................................................
برای پارت ۴ شرط داریم
۵تا لایک
۵.۷k
۰۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.