p4
صدام تا همه جا رفت، داشتم تند تند عقب میومدم میخواستم بدوام که پام چرخید و افتادم. درد داشت . هی هی تکرار میکردم نیا جلو همینطور نشسته نشسته میومدم عقب که خوردم به دیوار. مرده هم هی میگفت: (آروم باش کاریت ندارم آروم بگیر ...)
دیگه نتونستم خودمو نگه دارم چراغ مطالعه رو انداختم زمین دستام رو رو نوشتم گذاشتم و با داد گفتم :
تو کییی هسستییییی.
مرده:آروم باش بیا بشینیم یه جایی بعد درست و حسابی حرف بزنیم خب؟؟
ا/ت:نمیییشهههه که نمیشهههههههههه.اول بگو ببینم تو کی هستی؟(تند تند حرف میزدم)
مرد:بزار خودمو معرفی کنم. من لی سوک هیون هستم (یه اسمی از خودم پیدا کردم😂)تو اسمت چیه بانوی من؟
ا/ت:ف*ک یووووو به من نگو بانوی من من تو رو دوست ندارم حتی نمیدونم کی هستی و آشنا نشده به من میگی بانوی من؟به درررررک
اسمم دیاناس.
لی سوک هیون:
باشع،خوبه.
بیا بریم تو اتاق تنها باشیم بیا من دوستتت دارممم.
ا/ت:عممممرررااااااااا
برو پی کار خودتتتتتت من ازت متنفرررممم به هیچ عنوان حتی یه دونه دست هم بهت نمی زنم و نمیزنی برو برو منم میخوام برم خونم در ضمن گوشیم رو هم بده.
پا شدم میخواستم که برم دستشویی لی سوک هیون دستمو گرفت و منو به سمت خودش کشوند.
میخواست ب*سه بزنه که دستشو چرخوندم و پام رو بالا آوردم و یدونه از نا کجا آبادش زدم که افتاد زمین.
لی سوک هیون:لعنتی مگه دیوونه ای؟
ا/ت:من همیشه دیوونم.
بدو بدو به سمت اتاقش حرکت کردم و دیدم کیف و گوشیم رو میزه زود گوشیم رو برداشتم و به کوک زنگ زدم.
ویو کوک:رفته بودیم به پلیس بگیم روما داشت اطلاعات رو میداد که گوشیم زنگ خورد. جیسو زود اومد ببینه کیه؟ دیاناس؟
از شانس دیانا بود. کوک داد زد دیانا زنگ زدههه بلخرهههههه.
جواب دادن:
ا/ت:الو کوک؟
کوک: الو عشقم خوبی؟خیلی وقته منتظرت بودیم کجایی من دورت بگردم؟ (با نگرانی)
خب پارت بعدی رو شاید فردا گذاشتم دوستون دارممم🌻🧸💫
دیگه نتونستم خودمو نگه دارم چراغ مطالعه رو انداختم زمین دستام رو رو نوشتم گذاشتم و با داد گفتم :
تو کییی هسستییییی.
مرده:آروم باش بیا بشینیم یه جایی بعد درست و حسابی حرف بزنیم خب؟؟
ا/ت:نمیییشهههه که نمیشهههههههههه.اول بگو ببینم تو کی هستی؟(تند تند حرف میزدم)
مرد:بزار خودمو معرفی کنم. من لی سوک هیون هستم (یه اسمی از خودم پیدا کردم😂)تو اسمت چیه بانوی من؟
ا/ت:ف*ک یووووو به من نگو بانوی من من تو رو دوست ندارم حتی نمیدونم کی هستی و آشنا نشده به من میگی بانوی من؟به درررررک
اسمم دیاناس.
لی سوک هیون:
باشع،خوبه.
بیا بریم تو اتاق تنها باشیم بیا من دوستتت دارممم.
ا/ت:عممممرررااااااااا
برو پی کار خودتتتتتت من ازت متنفرررممم به هیچ عنوان حتی یه دونه دست هم بهت نمی زنم و نمیزنی برو برو منم میخوام برم خونم در ضمن گوشیم رو هم بده.
پا شدم میخواستم که برم دستشویی لی سوک هیون دستمو گرفت و منو به سمت خودش کشوند.
میخواست ب*سه بزنه که دستشو چرخوندم و پام رو بالا آوردم و یدونه از نا کجا آبادش زدم که افتاد زمین.
لی سوک هیون:لعنتی مگه دیوونه ای؟
ا/ت:من همیشه دیوونم.
بدو بدو به سمت اتاقش حرکت کردم و دیدم کیف و گوشیم رو میزه زود گوشیم رو برداشتم و به کوک زنگ زدم.
ویو کوک:رفته بودیم به پلیس بگیم روما داشت اطلاعات رو میداد که گوشیم زنگ خورد. جیسو زود اومد ببینه کیه؟ دیاناس؟
از شانس دیانا بود. کوک داد زد دیانا زنگ زدههه بلخرهههههه.
جواب دادن:
ا/ت:الو کوک؟
کوک: الو عشقم خوبی؟خیلی وقته منتظرت بودیم کجایی من دورت بگردم؟ (با نگرانی)
خب پارت بعدی رو شاید فردا گذاشتم دوستون دارممم🌻🧸💫
۲.۱k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.