𝒇𝒂𝒌𝒆~𝒋𝒖𝒏𝒈𝒌𝒐𝒐𝒌..𝒑𝒂𝒓𝒕35
لوکاس کمرمو گرفتو با هم به سمت میزی رفتیم که بچه ها به خصوص کوک نشسته بودن
همه بچه ها:واوووو ا.ت اومدیییی
همه بچه ها بلند شدن و اومدن بغلم کردن کوک از قیافش متونستم تشخیص بدم که تعجب کرده
نامجون:دلمون برات تنگ شده بود
+منم
جین:مطمئنم بیشتر دلش برای جذابیت من تنگشده
هوپی:نه عزیزم بیشتر دلش برای پرتوهای نورانی من تنگ شده
😂😂😂+
جیمین:خب ا.ت یه عضو جدید داریم جونگ کوک دوست قدیمیه منه ملقب به جی کی
رفتم سمته کوک که وایساده بود و دستمو سمتش دراز کردم
+هوممم کوک خیلی وقته ندیدمت
جیمین:شما همو میشناسین
+اره ما تو یه مدرسه درس میخوندیم حتی پدرامونم دوست هم بودن
جیمین:چه خوب
لوکاس:عزیزم بشینیم
+اره
(بچه ها اوایل دوستی لوکاس و ا.ت اونارو با هم شیپ میکردن و میگفتن خیلی بهم میان)
نامجون:جرر شما با همین
لوکاس:اره
جین :میدونی اصلا تعجب نکردم
هوپی :جین راس میگه چون شما خیلی باهم اخت بودین
جیمین:و همه شمارو شیپ میکردن
+خب بچه هاااا من برم یه نوشیدنی بیارم برا خودم
داشتم نوشیدنی سفارش میدادم که دست یکی رو بشت کمرم حص کردم برگشتم که کوکو دیدم
کوک اومد سمته منو دقیقا رو به روم وایساد و گفت
_(جوری که فقط ا.ت بشنوه) دوس پسرت راجب رابطه ما میدونه.. میدونه که هینسو بچه ی ماست
+اره همه چیو میدونه اما میدونی چه گفت.. گفت مهم نیست گذشتت چیه الان بامنی و من ازت مراقبت میکنم.. همه که مث تو نیستن جئون
کوک نگاهی با حرص بهم انداخت و گفت
_فک کنم هنوزم منو خوب نمیشناسی
+پس خودتو بهم بشناسون
زدمش کنارو رفتم پیش بچه ها که کوکم اومد
.
.
✨💜
همه بچه ها:واوووو ا.ت اومدیییی
همه بچه ها بلند شدن و اومدن بغلم کردن کوک از قیافش متونستم تشخیص بدم که تعجب کرده
نامجون:دلمون برات تنگ شده بود
+منم
جین:مطمئنم بیشتر دلش برای جذابیت من تنگشده
هوپی:نه عزیزم بیشتر دلش برای پرتوهای نورانی من تنگ شده
😂😂😂+
جیمین:خب ا.ت یه عضو جدید داریم جونگ کوک دوست قدیمیه منه ملقب به جی کی
رفتم سمته کوک که وایساده بود و دستمو سمتش دراز کردم
+هوممم کوک خیلی وقته ندیدمت
جیمین:شما همو میشناسین
+اره ما تو یه مدرسه درس میخوندیم حتی پدرامونم دوست هم بودن
جیمین:چه خوب
لوکاس:عزیزم بشینیم
+اره
(بچه ها اوایل دوستی لوکاس و ا.ت اونارو با هم شیپ میکردن و میگفتن خیلی بهم میان)
نامجون:جرر شما با همین
لوکاس:اره
جین :میدونی اصلا تعجب نکردم
هوپی :جین راس میگه چون شما خیلی باهم اخت بودین
جیمین:و همه شمارو شیپ میکردن
+خب بچه هاااا من برم یه نوشیدنی بیارم برا خودم
داشتم نوشیدنی سفارش میدادم که دست یکی رو بشت کمرم حص کردم برگشتم که کوکو دیدم
کوک اومد سمته منو دقیقا رو به روم وایساد و گفت
_(جوری که فقط ا.ت بشنوه) دوس پسرت راجب رابطه ما میدونه.. میدونه که هینسو بچه ی ماست
+اره همه چیو میدونه اما میدونی چه گفت.. گفت مهم نیست گذشتت چیه الان بامنی و من ازت مراقبت میکنم.. همه که مث تو نیستن جئون
کوک نگاهی با حرص بهم انداخت و گفت
_فک کنم هنوزم منو خوب نمیشناسی
+پس خودتو بهم بشناسون
زدمش کنارو رفتم پیش بچه ها که کوکم اومد
.
.
✨💜
۵۷.۶k
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.