Colored stars
part ②
هوپی: تو رئیس کافه ای
همش نگاه سنگینی رو روی خودم احساس میکردم
کوک: آ بله ولی خودم خبر نداشتم کجاست
هوپی: به قدو قوارت میخوره ۱۸ سالت باشه
کوک: او بله ۱۸ سالمه
هانا: جناب افسر نمیدونم چی چی بیا عکس بگیریم
هوپی: افسر کیم تهیونگ هستن
هانا: افسر کیم بیاین عکس بگیریم
ته: از عکس گرفتن بدم میاد " سرد "
جاشو با افسر کنارم عوض کرد
هانول: از اونایی هستی سنگدلنا تا حالا عاشق شدی
ته: به تو ربطی نداره پس سرتو از زندگیه بقیه بیرون بکش " سرد "
کوک: هانا من دیشب دو ساعت تمام برات ریاضی توضیح دادم بعد همون سوالایی که توضیح دادمو اشتراه نوشتی شدی ۱۹
نامی: شده ۱۹ وین که نمره ی خوبیه
جیمین: خودت چند شدی
هانول میسو هانا: بیست شده
جین: شما اجزه دارین موهاتونو رنگ کنین؟ مگه ۱۶ یاله هاهم میتونن مو رنگ کنن
کوک: جسارت نباشه من و اون دختر کوچولوعه ۱۸ سالمونه اون دوتا ۱۹ سالشونه
جیمین: نبابا تو ۱۸ سالته
کوک: اره
یونگی: چشمای پسته ای رنگ موی نعنایی من اونو کجا دیدم
ته: احتماا یه خواهر به اسم اسامی که بوی کارامل میده نداری
اسامی: هیونگ چی شده با این نعنا کوچولو سرد نیستی
یونگی: پس خواهرته
کوک: ما بریم
هانجی: کجا میخوای بری کوچولو
میسو منو کشوند پشت سر خودش و هانا و هانول جلوی میسو وایسادن
هانا: بهش نزدیک نشو هانجی
هوپی: واو چقدر مظلومه یاد بگیر جیمین
میسو: ما بهت اجازه ندادیم به رفیقمون نزدیک بشی جناب لی
اسامی: جوگیر نشین بابا این شوهر خواهرشه
کوک: مگه من خواستم شوهر خواهرم بشه " اروم "
ته: چی صداش میزنین اخر اینو
هانول: نعنا، خرگوش، پاپی همه ی اینا به علاوه ی کوچولو
یونگی: مثل ما که به جیمین میگیم کوچولو
ته: نه من میگم هیونگ
جیمین: چون ازت بزرگ ترم گاو
رونا: خب یونا جان خداحافظ انشاالله امشب میبینمت کوک بریم خونه
نامی: مگه این نعنا و پاپی و خرگوش نبود کوک از کجا اومد
اسامی: اسمش جونگکوکه
کوک: خداحافظ بچه ها
یونا: با پسرت و دخترت میای
اسامی: ببخشید خاله ولی من امشب قراره با هانجی برم سینما
یونا: یه نفرم قراره امشر بیاد عمارت کیم " جدی "
ته: چرا باید بیام بیام اون جونگ گیو ی احمقو ببینم
هانا: کیم جونگ گیو استاد ماست
رونا: بریم کوک
♡ خونه ♡
رونا: خب برو درس بخون کوکی کوچولو
کوک: شیرموز
رونا: بیا حال بدو
شیرموزمو گرفتم و رفتم تو اتاقم و شروع به درس خوندن کردم
☆ ۸ شب ☆
جونگ گی: خب جونگکوک بسته بریم
کوک: الان میام
رفتم حموم لباسمم عوض کردم
رونا: مشکی بپوش عمارت کیم وقتی میری باید مشکی بپوشی
کوک: من ابی ابرو بادی میپوشم
رونا: این که لباس مشکی نداره
لباسمو دوباره عوض کردم و رفتم کفشامو پوشیدم
کوک: بریم
♡ عمارت کیم ♡
یونا: سلام رونا
سوهو:.....
هوپی: تو رئیس کافه ای
همش نگاه سنگینی رو روی خودم احساس میکردم
کوک: آ بله ولی خودم خبر نداشتم کجاست
هوپی: به قدو قوارت میخوره ۱۸ سالت باشه
کوک: او بله ۱۸ سالمه
هانا: جناب افسر نمیدونم چی چی بیا عکس بگیریم
هوپی: افسر کیم تهیونگ هستن
هانا: افسر کیم بیاین عکس بگیریم
ته: از عکس گرفتن بدم میاد " سرد "
جاشو با افسر کنارم عوض کرد
هانول: از اونایی هستی سنگدلنا تا حالا عاشق شدی
ته: به تو ربطی نداره پس سرتو از زندگیه بقیه بیرون بکش " سرد "
کوک: هانا من دیشب دو ساعت تمام برات ریاضی توضیح دادم بعد همون سوالایی که توضیح دادمو اشتراه نوشتی شدی ۱۹
نامی: شده ۱۹ وین که نمره ی خوبیه
جیمین: خودت چند شدی
هانول میسو هانا: بیست شده
جین: شما اجزه دارین موهاتونو رنگ کنین؟ مگه ۱۶ یاله هاهم میتونن مو رنگ کنن
کوک: جسارت نباشه من و اون دختر کوچولوعه ۱۸ سالمونه اون دوتا ۱۹ سالشونه
جیمین: نبابا تو ۱۸ سالته
کوک: اره
یونگی: چشمای پسته ای رنگ موی نعنایی من اونو کجا دیدم
ته: احتماا یه خواهر به اسم اسامی که بوی کارامل میده نداری
اسامی: هیونگ چی شده با این نعنا کوچولو سرد نیستی
یونگی: پس خواهرته
کوک: ما بریم
هانجی: کجا میخوای بری کوچولو
میسو منو کشوند پشت سر خودش و هانا و هانول جلوی میسو وایسادن
هانا: بهش نزدیک نشو هانجی
هوپی: واو چقدر مظلومه یاد بگیر جیمین
میسو: ما بهت اجازه ندادیم به رفیقمون نزدیک بشی جناب لی
اسامی: جوگیر نشین بابا این شوهر خواهرشه
کوک: مگه من خواستم شوهر خواهرم بشه " اروم "
ته: چی صداش میزنین اخر اینو
هانول: نعنا، خرگوش، پاپی همه ی اینا به علاوه ی کوچولو
یونگی: مثل ما که به جیمین میگیم کوچولو
ته: نه من میگم هیونگ
جیمین: چون ازت بزرگ ترم گاو
رونا: خب یونا جان خداحافظ انشاالله امشب میبینمت کوک بریم خونه
نامی: مگه این نعنا و پاپی و خرگوش نبود کوک از کجا اومد
اسامی: اسمش جونگکوکه
کوک: خداحافظ بچه ها
یونا: با پسرت و دخترت میای
اسامی: ببخشید خاله ولی من امشب قراره با هانجی برم سینما
یونا: یه نفرم قراره امشر بیاد عمارت کیم " جدی "
ته: چرا باید بیام بیام اون جونگ گیو ی احمقو ببینم
هانا: کیم جونگ گیو استاد ماست
رونا: بریم کوک
♡ خونه ♡
رونا: خب برو درس بخون کوکی کوچولو
کوک: شیرموز
رونا: بیا حال بدو
شیرموزمو گرفتم و رفتم تو اتاقم و شروع به درس خوندن کردم
☆ ۸ شب ☆
جونگ گی: خب جونگکوک بسته بریم
کوک: الان میام
رفتم حموم لباسمم عوض کردم
رونا: مشکی بپوش عمارت کیم وقتی میری باید مشکی بپوشی
کوک: من ابی ابرو بادی میپوشم
رونا: این که لباس مشکی نداره
لباسمو دوباره عوض کردم و رفتم کفشامو پوشیدم
کوک: بریم
♡ عمارت کیم ♡
یونا: سلام رونا
سوهو:.....
۶.۴k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.