خون آشام منp14
ویو ات:
من و کوک همو بوسیدیم بعد همه ی مهمونا برامون دست زدن دی جی آهنگ گذاشت مهمون ها اومدن که برقصن منم یکی از دوست های قدیمیمو توی عروسی دیدم رفتم پیشش
ات:سلاممممممم
الیکا:سلاممممممم خره
ات:اینجا چیکار میکنی
الیکا:خب داستانش طولانیه
ات:عه بگو
الیکا:راستش من یک خون اشامم وقتی شنیدم عروسیته اومدم
ات:خیلی خری چرا به من نگفتی
الیکا:نمیشد دیگه حالا ولش کن الان که فهمیدی
ات:باشه ولی بازم خیلی خری
الیکا:جدی میفرمایین
ات:بله خیلی جدی میفرمایم
یک نگاه به کوک کردم دیدم داره مرموزانه نگاه میکنه قشنگ معنی نگاه کردنشو فهمیدم
ات:الیکا میگم امشب میای خونمون
الکا:دوست دارم ها ولی شبتون خراب میشه ها
ات:اشکالی نداره منم همینو میخوام
الیکا:خب برو از شوهرت اجازه بگیر بعد بیا حرف بزن😂
ات:الان میرم میپرسم
ات:کوککککک
کوک:بله
ات:میگم من دوستمو بعد چند سال دیدمش میشه بیاد خونمون
کوک:نه
ات:چراااااا
کوک:خب میتونه بیاد ولی من کارمو میکنم
ات:عهههه نه دیگه
کوک:من نمیدونم هرکاری که میخوای بکن(جمله ی همیشه ی مامانم😑)
ات:ای بابا😔
ات:الیکا
الیکا:بله چی گفت
ات:گفت نه نمیشه 😔
الیکا:اشکال نداره سریه بعد میام
ات:باشه
کوک:بریم عزیزم
ات:اره بریم بای بای
الیکا:بای بعدا میبینم
ات:منم باییییی
ویو در ماشین
ات:خسته ام
کوک:بخواب فعلا راه که طولانیه
ات:نه میخوام برم خونه بخوابم اینجا جام کمه
کوک:دنبال بهونه نباش من امشب نمیزارم فرار کنی
ات:اوممممممم ازت بدم میادددددد
کوک:اشکالی نداره اگه خوابت میاد بخواب چون بریم خونه باهات کار دارم
ات:😴
کوک:ات
ات:
کوک:خوابی
کوک:مثل اینکه خوابی
ویو کوک
رسیدیم خونه دیدم ات خوابه بلندش کردم رفتیم توی خونه گذاشتمش رو تخت خودمم لباسامو دراوردم که ات پاشد اولش گفتم امشب مال خودم کنمش ولی گفتم ولش کن خستست کمکش کردم موهاشو باز کردم بعد لباسشو دراوردم رفت حموم یک دوش پنج مینی گرفت اومد بیرون منم رفتم یک دوش گرفتم اومدم بیرون دیدم ات خوابه لباس پوشیدم رفتم روی تخت بغلش کردم خوابم برد……………
من و کوک همو بوسیدیم بعد همه ی مهمونا برامون دست زدن دی جی آهنگ گذاشت مهمون ها اومدن که برقصن منم یکی از دوست های قدیمیمو توی عروسی دیدم رفتم پیشش
ات:سلاممممممم
الیکا:سلاممممممم خره
ات:اینجا چیکار میکنی
الیکا:خب داستانش طولانیه
ات:عه بگو
الیکا:راستش من یک خون اشامم وقتی شنیدم عروسیته اومدم
ات:خیلی خری چرا به من نگفتی
الیکا:نمیشد دیگه حالا ولش کن الان که فهمیدی
ات:باشه ولی بازم خیلی خری
الیکا:جدی میفرمایین
ات:بله خیلی جدی میفرمایم
یک نگاه به کوک کردم دیدم داره مرموزانه نگاه میکنه قشنگ معنی نگاه کردنشو فهمیدم
ات:الیکا میگم امشب میای خونمون
الکا:دوست دارم ها ولی شبتون خراب میشه ها
ات:اشکالی نداره منم همینو میخوام
الیکا:خب برو از شوهرت اجازه بگیر بعد بیا حرف بزن😂
ات:الان میرم میپرسم
ات:کوککککک
کوک:بله
ات:میگم من دوستمو بعد چند سال دیدمش میشه بیاد خونمون
کوک:نه
ات:چراااااا
کوک:خب میتونه بیاد ولی من کارمو میکنم
ات:عهههه نه دیگه
کوک:من نمیدونم هرکاری که میخوای بکن(جمله ی همیشه ی مامانم😑)
ات:ای بابا😔
ات:الیکا
الیکا:بله چی گفت
ات:گفت نه نمیشه 😔
الیکا:اشکال نداره سریه بعد میام
ات:باشه
کوک:بریم عزیزم
ات:اره بریم بای بای
الیکا:بای بعدا میبینم
ات:منم باییییی
ویو در ماشین
ات:خسته ام
کوک:بخواب فعلا راه که طولانیه
ات:نه میخوام برم خونه بخوابم اینجا جام کمه
کوک:دنبال بهونه نباش من امشب نمیزارم فرار کنی
ات:اوممممممم ازت بدم میادددددد
کوک:اشکالی نداره اگه خوابت میاد بخواب چون بریم خونه باهات کار دارم
ات:😴
کوک:ات
ات:
کوک:خوابی
کوک:مثل اینکه خوابی
ویو کوک
رسیدیم خونه دیدم ات خوابه بلندش کردم رفتیم توی خونه گذاشتمش رو تخت خودمم لباسامو دراوردم که ات پاشد اولش گفتم امشب مال خودم کنمش ولی گفتم ولش کن خستست کمکش کردم موهاشو باز کردم بعد لباسشو دراوردم رفت حموم یک دوش پنج مینی گرفت اومد بیرون منم رفتم یک دوش گرفتم اومدم بیرون دیدم ات خوابه لباس پوشیدم رفتم روی تخت بغلش کردم خوابم برد……………
۳.۶k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.