p.22
P.22
ا.ت و یونگی رسیدن خونه..
و خب بله .. بخاطر کم خونی خیلی شدید ا.ت ،همش میخوابید و کمبود خواب داشت..
یونگی دارک استایل بغلت کردو رفتین داخل
مامورای یونگی سریع اومدن به طرفش
&رئیس!!! حالتون خوبه!!!؟؟؟؟
=رئیس..
ولی مگه یونگی میشنید..
تمام مدت بهت زل زده و ساکت بود، اروم نوازشت میکرد و اروم گذاشتت رو تخت..
______
(ا.ت)
بیدار شدم و دیدم یونگی کنارم خوابه
عین یه پیشی
دستمو خیلی محکم گرفته بود ک باعث شده بود بی حس شه
یواش نوازش کردم
_نگران نباش.. جایی نمیرم ..
خودشو بیشتر سمتم اوردو بغلم کرد
بوسش کردم و بهش گفتم راحت بخواب
خواستم پاشم ک یونگی وحشت زده بیدار شد
×ا.تتتتتتتتتتت!!!!!!!!
_اینجام بیب نترس!!
×وای ترسیدم.. فکر کررم ولم کردی..
_نه عزیزم واسه چی باید ولت کنم؟!
قلبشو گرفتو با خیال راحت دراز کشید
×میشه پیشم بخوابی؟
_اما..
×ی امروزو..
_باشه !
خودمو توی سینه ی عضلیش پنهان کردم و خوابیدم..
ادمین:
امشب پارت اسمات داریم هرکی نارحته نخونه💀😂✨
(خودم سر نوشتنش اب شدم💀🔞)
@Mochi_park
#Fan_fake_BTS
#fan_fake
#Suga
#ماه_خیلی_قشنگه
ا.ت و یونگی رسیدن خونه..
و خب بله .. بخاطر کم خونی خیلی شدید ا.ت ،همش میخوابید و کمبود خواب داشت..
یونگی دارک استایل بغلت کردو رفتین داخل
مامورای یونگی سریع اومدن به طرفش
&رئیس!!! حالتون خوبه!!!؟؟؟؟
=رئیس..
ولی مگه یونگی میشنید..
تمام مدت بهت زل زده و ساکت بود، اروم نوازشت میکرد و اروم گذاشتت رو تخت..
______
(ا.ت)
بیدار شدم و دیدم یونگی کنارم خوابه
عین یه پیشی
دستمو خیلی محکم گرفته بود ک باعث شده بود بی حس شه
یواش نوازش کردم
_نگران نباش.. جایی نمیرم ..
خودشو بیشتر سمتم اوردو بغلم کرد
بوسش کردم و بهش گفتم راحت بخواب
خواستم پاشم ک یونگی وحشت زده بیدار شد
×ا.تتتتتتتتتتت!!!!!!!!
_اینجام بیب نترس!!
×وای ترسیدم.. فکر کررم ولم کردی..
_نه عزیزم واسه چی باید ولت کنم؟!
قلبشو گرفتو با خیال راحت دراز کشید
×میشه پیشم بخوابی؟
_اما..
×ی امروزو..
_باشه !
خودمو توی سینه ی عضلیش پنهان کردم و خوابیدم..
ادمین:
امشب پارت اسمات داریم هرکی نارحته نخونه💀😂✨
(خودم سر نوشتنش اب شدم💀🔞)
@Mochi_park
#Fan_fake_BTS
#fan_fake
#Suga
#ماه_خیلی_قشنگه
۱۰.۲k
۱۶ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.