چند پارتي تهيونگ
ويو ا/ت
درو باز كردم ديدم تهيونگ با يه دسته گل بزرگ و خيلي خوشگل جلوم وايساده اومد تو بعد دسته گلو داد دستم درو بست و منو بين خودشو در اسير كرد و گفت: سلام نفسم و يه كيس كوتاه رفتيم بعد گفت : من معذرت ميخوام بخواطر حرف هاي ديشبم تو قلب مني ، من دوست ندارم من عاشقتم
و دوباره يه كيس كوتاه رفتيم
ته: ميبخشيم قلب من؟
لبامو به لباش رسوندم و بعد از يه بوسه خيس ازش جدا شدم و گفتم: چرا نبخشمت زندگيم حالا بيا واست شام بكشم احتمالا خيلي خسته شدي
پرش زماني به بعد شام ……..
خماري😂
ادامه دارد
درو باز كردم ديدم تهيونگ با يه دسته گل بزرگ و خيلي خوشگل جلوم وايساده اومد تو بعد دسته گلو داد دستم درو بست و منو بين خودشو در اسير كرد و گفت: سلام نفسم و يه كيس كوتاه رفتيم بعد گفت : من معذرت ميخوام بخواطر حرف هاي ديشبم تو قلب مني ، من دوست ندارم من عاشقتم
و دوباره يه كيس كوتاه رفتيم
ته: ميبخشيم قلب من؟
لبامو به لباش رسوندم و بعد از يه بوسه خيس ازش جدا شدم و گفتم: چرا نبخشمت زندگيم حالا بيا واست شام بكشم احتمالا خيلي خسته شدي
پرش زماني به بعد شام ……..
خماري😂
ادامه دارد
۵۱۵
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.