با قدم های آروم به سمت کوک رفت که سرش رو بالا گرفت و با د
با قدم های آروم به سمت کوک رفت که سرش رو بالا گرفت و با دست کشیدن به داخل موهاش و عقب دادنشون به لاهی خیره شد
چهره ای که نمیشد فهمید غم داره نگرانه عصبانیت یا شاد!
_آم..
بدون اینکه اجازه بده کوک حرفی بزنه اون رو در آغوش گرفت و محکم فشارش داد
کوک در حالی که جا خورده بود دست های افتادش رو به پشت کمرش رسوند و نوازشش کرد
بعد از اینکه لاهی از بغلش بیرون اومد تیله های اشکیش رو دید که بهش زل زده بود
_خیلی احمقی کوک!
...
# بی تی اس
چهره ای که نمیشد فهمید غم داره نگرانه عصبانیت یا شاد!
_آم..
بدون اینکه اجازه بده کوک حرفی بزنه اون رو در آغوش گرفت و محکم فشارش داد
کوک در حالی که جا خورده بود دست های افتادش رو به پشت کمرش رسوند و نوازشش کرد
بعد از اینکه لاهی از بغلش بیرون اومد تیله های اشکیش رو دید که بهش زل زده بود
_خیلی احمقی کوک!
...
# بی تی اس
۱.۵k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.