رابطه اجباری (پارت ۱1)
ویو ا/ت
صبح بادلدرد پاشدم دلم خیلی درد میکرد
رفتم در اتاقو باز کردم دیدم تهیونگ و جیمین با دوست دختراشون ل*خت رو زمینن سریع از کنارشون رد شدم رفتم دستشوییی بعد کارای لازمو کردم و صبحونره حاظر کردم
رفتم تهیونگ کوک جیمین رو با دوست دختراشون بیدار کردم
ا/ت: تهیونگ جیمین+(با صدای اروم)
ویو تهیونگ
دیدم ا/ت بالا سرمه یهو دیدم لختم خودمو جمع کردم که ا/ت بدنمو نبینه
ا/ت خندید
ا/ت: الان واسه تو و جیمین و دوستاتون لباس میارم
بعد از انیکه رفت جیمین و دوست دخترامونو بیدار کردم بعد دیدم ا/ت با جند تان لباس اومد پیشم و به هرکدوممون یک لباس داد
بعد همه رفتیم صبحانه خوردیم نمیدونم چرا ولی نمیتونستم چشم از ا/ت وردارم کوک رفت بالا تا یه چیز یباره منم از فرصت استفاده کردم و رفتم پیش ا/ت
ادامه دارد.....
صبح بادلدرد پاشدم دلم خیلی درد میکرد
رفتم در اتاقو باز کردم دیدم تهیونگ و جیمین با دوست دختراشون ل*خت رو زمینن سریع از کنارشون رد شدم رفتم دستشوییی بعد کارای لازمو کردم و صبحونره حاظر کردم
رفتم تهیونگ کوک جیمین رو با دوست دختراشون بیدار کردم
ا/ت: تهیونگ جیمین+(با صدای اروم)
ویو تهیونگ
دیدم ا/ت بالا سرمه یهو دیدم لختم خودمو جمع کردم که ا/ت بدنمو نبینه
ا/ت خندید
ا/ت: الان واسه تو و جیمین و دوستاتون لباس میارم
بعد از انیکه رفت جیمین و دوست دخترامونو بیدار کردم بعد دیدم ا/ت با جند تان لباس اومد پیشم و به هرکدوممون یک لباس داد
بعد همه رفتیم صبحانه خوردیم نمیدونم چرا ولی نمیتونستم چشم از ا/ت وردارم کوک رفت بالا تا یه چیز یباره منم از فرصت استفاده کردم و رفتم پیش ا/ت
ادامه دارد.....
۱۸.۸k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.