دیروز سر امتحان بودم
دیروز سر امتحان بودم
پچه هایی که امتحان داده بودن دور هم جمع شده بودن
یه لحظه سرم رو برگردوندم دیدم همشون دارن مسخرم میکنن
میدونین جالبش کجاست؟
بغل دستیم داشت ادام رو در میاورد و مسخرم میکرد و بقیه شونم داشتن میخندیدن
منم تخماتیک نگاشون کردم یکیش نگام کرد رید تو خودش...
برام عادیه ها،چون من اونیم که مشقاشون رو مینویسه و مسخرش میکنن و روش دست بلند میکنن..
باید خداروشکر کنن که هیچی بهشون نمیگم وگرنه اگه بخوام اون روی سگمو نشونشون بدم پارشون میکنن،فقط دلم براشون میسوزه
پچه هایی که امتحان داده بودن دور هم جمع شده بودن
یه لحظه سرم رو برگردوندم دیدم همشون دارن مسخرم میکنن
میدونین جالبش کجاست؟
بغل دستیم داشت ادام رو در میاورد و مسخرم میکرد و بقیه شونم داشتن میخندیدن
منم تخماتیک نگاشون کردم یکیش نگام کرد رید تو خودش...
برام عادیه ها،چون من اونیم که مشقاشون رو مینویسه و مسخرش میکنن و روش دست بلند میکنن..
باید خداروشکر کنن که هیچی بهشون نمیگم وگرنه اگه بخوام اون روی سگمو نشونشون بدم پارشون میکنن،فقط دلم براشون میسوزه
۱.۶k
۱۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.