سناریو
#سناریو
وقتی گشنشونه و بیدارت میکنن و توام بغل و بوسشون میکنی و براشون غذا میبری
.
.
کیم نامجون:(با لذت غذاشو میخوره چون تو براش درست کردی بعد از غذا برای تشکر اون هم بغل و بوست میکنه) مرسی بیب عالی بود:))
.
.
کیم سوکجین:(وقتی داری غذا درست میکنی براش میاد از پشت بغلت میکنه و کمکت میکنه و.....،با هم غذا میخورید و بعد از غذا لباتو میبوسه) بیب لبات یه وعده ی غذایی کامل برای منه:)
.
.
مین یونگی:(فکر نکنم ایشون اصن بخواد برا غذا بیدار بشه ولی خب مینویسم----بعد از اینکه بوسیدیش خواستی بری براش غذا درست کنی که کمرتو گرفت و نشوندت رو پاهاش و دوباره لباتو به بازی گرفت) اوم، سیر شدم :)
.
.
جانگ هوسوک:(غذاشو که میخوره میاد محکم بغلت میکنه) بیب تو واقعا خیلی مهربونی، من خیلی خوش شانسم که تورو دارم:))
.
.
پارک جیمین:(براش موچی میاری، یه نگاه به موچی ها میندازه و یه نگاهم به لبای تو...یجوری لباتو میبوسه که انگار سالهاست تشنه ی لبهاته) وقتی لبای تو هست موچی چرا؟ :)
.
.
کیم تهیونگ:(وقتی میبوسیش لبخند میزنه و بوسه رو ادامه میده.....) ا.ت ی من تو خیلی شیرینی ، میشه بجای غذا بخورمت؟ :)
.
.
جئون جونگکوک:(بغلش میکنی ولی به سختی بوسش میکنی چون فکر میکنی بعدش اتفاقای خوبی نمیوفته، اون هم میفهمه که میترسی و خودش میاد جلو و میبوستت) بیب یعنی واقعا انقد بد بودم که حتی میترسی بوسم کنی؟ :) (بعدشم که دیگه قطعا باهم غذاتونو کوف_میل میکنید:))
.
.
.
وقتی گشنشونه و بیدارت میکنن و توام بغل و بوسشون میکنی و براشون غذا میبری
.
.
کیم نامجون:(با لذت غذاشو میخوره چون تو براش درست کردی بعد از غذا برای تشکر اون هم بغل و بوست میکنه) مرسی بیب عالی بود:))
.
.
کیم سوکجین:(وقتی داری غذا درست میکنی براش میاد از پشت بغلت میکنه و کمکت میکنه و.....،با هم غذا میخورید و بعد از غذا لباتو میبوسه) بیب لبات یه وعده ی غذایی کامل برای منه:)
.
.
مین یونگی:(فکر نکنم ایشون اصن بخواد برا غذا بیدار بشه ولی خب مینویسم----بعد از اینکه بوسیدیش خواستی بری براش غذا درست کنی که کمرتو گرفت و نشوندت رو پاهاش و دوباره لباتو به بازی گرفت) اوم، سیر شدم :)
.
.
جانگ هوسوک:(غذاشو که میخوره میاد محکم بغلت میکنه) بیب تو واقعا خیلی مهربونی، من خیلی خوش شانسم که تورو دارم:))
.
.
پارک جیمین:(براش موچی میاری، یه نگاه به موچی ها میندازه و یه نگاهم به لبای تو...یجوری لباتو میبوسه که انگار سالهاست تشنه ی لبهاته) وقتی لبای تو هست موچی چرا؟ :)
.
.
کیم تهیونگ:(وقتی میبوسیش لبخند میزنه و بوسه رو ادامه میده.....) ا.ت ی من تو خیلی شیرینی ، میشه بجای غذا بخورمت؟ :)
.
.
جئون جونگکوک:(بغلش میکنی ولی به سختی بوسش میکنی چون فکر میکنی بعدش اتفاقای خوبی نمیوفته، اون هم میفهمه که میترسی و خودش میاد جلو و میبوستت) بیب یعنی واقعا انقد بد بودم که حتی میترسی بوسم کنی؟ :) (بعدشم که دیگه قطعا باهم غذاتونو کوف_میل میکنید:))
.
.
.
۱۴.۸k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.