عشق ونفرت🫠💘 P
عشقونفرت🫠💘 Part:1
صبح شد ، من باصدآی آلارام گوشیم از خواب بیدآر شدم بعد از چندمین از رخت خواب پآیین اومدم و به سمت سرویس بهداشتی رفتم تا دستوصورتم را بشورم..
بعد از چندمین کآرم بهاتمام رسید ، حوله رو برداشتم و صورتم خشک کردم
به سمت کمد رفتم و یونیفرم مدرسه ام رو پوشیدم
یه میکآپ کردم و از اتاقم بیرون اومدم و به سمت اشپزخونه رفتم تا صبحونه ام را بخورم
بعداز چندمین تموم شد ، رفتم کفشامو پوشیدم ..
و راه افتادم...
به سمت ایسگاه رفتم تا اتوبوس بیاد
روی نیمکت ها نشستم ، بعد از چندمین اتوبوس اومد سوار شدم بعد از چندمین به کآلج اتامان رسیدم از اتوبوس پیاده شدم ک ایلول رو دیدم از ماشین پیاده شدم و به سمتش دویدم
لیزگه:یااا عاشکیمم
ایلول:چیشد؟
لیزگه:هیچی ، فقد یکمی خستم عاشکو
ایلول:بریم کلاس؟
لیزگه:اوم بریم عاشکو
باهم به سمت کلاس رفتیم ، باهم گرمه گفت گو بودیم ک رسیدیم به ییعیت (اکسم)
همه ی دخترا دورش بودنا داشتن..
بهتره نگم ، چشمون به اون ادمه کصافت لاشی افتاد مارو ک دید بیشتر خودشو چسبوند به دخترا
ایلول:ییعیتو نگا
لیزگه:اره والا میبینی چقدر دختر دورشن اه چندشم شد ، باور نمیشه من به یه همچین ادمی علاقه داشتم
ایلول:چی بگم
لیزگه:هیچی عاشکو نمیخواد بگی حالاعم واینستاد راه بیوفت بریم فک میکنه برامون مهمه
ایلول:باشه بریم
لیزگه:دستشو گرفتم ، رفتیم به سمت در
ک یهو برکعلی ظاهر شد
لیزگه:هوووی پسر چرا همچین میکنی؟
برک:چیشد مگه ترسیدین(باخنده)
لیزگهوایلول:حالا کارت؟
برک:هیچی ، فقد خواستم بگم سلامم
لیزگه:سلام کردی حالا برو..
برک:عه این چشه ایلول هی پاچه میگیره
ایلول:ببین با دوستت من درست حرف بزناا
لیزگه:بین شما چیمگیذرههه؟
ایلول:عام ، تو کلاس میگمم
لیزگه:نکنههه نهنههه نکنهه وایییی مبارکهه(باخنده)
ایلول:مسخره نکن
لیزگه:تو قشنگ رفتی با صمیمی ترین دوست ییعیت رل زدی آفرین عشقم رو دست نداری
ایلول:چیمیگی؟ خو اصن بمن مربوط نیست من با این پارنتر شدم چیکار اکس تو دارمم
لیزگه:خوب جوابمو دادی مرسییی ، لطفا برید کنار میخوام برم!
ایلول:بابا قهر نکن ببخشیدددد
لیزگه:برای چی بخشش؟
ایلول داشت حرف میزد ک من...
ادامه دارد🫴🏻
صبح شد ، من باصدآی آلارام گوشیم از خواب بیدآر شدم بعد از چندمین از رخت خواب پآیین اومدم و به سمت سرویس بهداشتی رفتم تا دستوصورتم را بشورم..
بعد از چندمین کآرم بهاتمام رسید ، حوله رو برداشتم و صورتم خشک کردم
به سمت کمد رفتم و یونیفرم مدرسه ام رو پوشیدم
یه میکآپ کردم و از اتاقم بیرون اومدم و به سمت اشپزخونه رفتم تا صبحونه ام را بخورم
بعداز چندمین تموم شد ، رفتم کفشامو پوشیدم ..
و راه افتادم...
به سمت ایسگاه رفتم تا اتوبوس بیاد
روی نیمکت ها نشستم ، بعد از چندمین اتوبوس اومد سوار شدم بعد از چندمین به کآلج اتامان رسیدم از اتوبوس پیاده شدم ک ایلول رو دیدم از ماشین پیاده شدم و به سمتش دویدم
لیزگه:یااا عاشکیمم
ایلول:چیشد؟
لیزگه:هیچی ، فقد یکمی خستم عاشکو
ایلول:بریم کلاس؟
لیزگه:اوم بریم عاشکو
باهم به سمت کلاس رفتیم ، باهم گرمه گفت گو بودیم ک رسیدیم به ییعیت (اکسم)
همه ی دخترا دورش بودنا داشتن..
بهتره نگم ، چشمون به اون ادمه کصافت لاشی افتاد مارو ک دید بیشتر خودشو چسبوند به دخترا
ایلول:ییعیتو نگا
لیزگه:اره والا میبینی چقدر دختر دورشن اه چندشم شد ، باور نمیشه من به یه همچین ادمی علاقه داشتم
ایلول:چی بگم
لیزگه:هیچی عاشکو نمیخواد بگی حالاعم واینستاد راه بیوفت بریم فک میکنه برامون مهمه
ایلول:باشه بریم
لیزگه:دستشو گرفتم ، رفتیم به سمت در
ک یهو برکعلی ظاهر شد
لیزگه:هوووی پسر چرا همچین میکنی؟
برک:چیشد مگه ترسیدین(باخنده)
لیزگهوایلول:حالا کارت؟
برک:هیچی ، فقد خواستم بگم سلامم
لیزگه:سلام کردی حالا برو..
برک:عه این چشه ایلول هی پاچه میگیره
ایلول:ببین با دوستت من درست حرف بزناا
لیزگه:بین شما چیمگیذرههه؟
ایلول:عام ، تو کلاس میگمم
لیزگه:نکنههه نهنههه نکنهه وایییی مبارکهه(باخنده)
ایلول:مسخره نکن
لیزگه:تو قشنگ رفتی با صمیمی ترین دوست ییعیت رل زدی آفرین عشقم رو دست نداری
ایلول:چیمیگی؟ خو اصن بمن مربوط نیست من با این پارنتر شدم چیکار اکس تو دارمم
لیزگه:خوب جوابمو دادی مرسییی ، لطفا برید کنار میخوام برم!
ایلول:بابا قهر نکن ببخشیدددد
لیزگه:برای چی بخشش؟
ایلول داشت حرف میزد ک من...
ادامه دارد🫴🏻
۱.۳k
۲۱ آذر ۱۴۰۳