I'm not cute ³/p⁶
رفتگر:هی بیدار شو میخوام اینجا رو جارو کنم
با تو ام چرا اینجا خوابیدی(دستشو گذاشت رو شونه ا.ت و تکونش داد تا بیدار شه)هی هی بیدار شو،نکنه مرده،کسی نیستتت،کمکککک(زنگ زد اورژانس)الو اینحا یکی بیهوش شده
ادرس؟، خیابون...
ا.ت ویو:
چشمامو باز کردم-
من تو بیمارستان چیکار میکنم؟
پرستار:دستتون زخمی شده،همینجا بمونین تا بخیه دستتونو کامل بزنم،دستتون عفونت کرده.ممکن بود پخش بشه
ا.ت سرم رو دستشو کند،:من باید برم
یه هودی پوشید رو لباس های بیمارستان
پرستار:من نمیتونم اجازه بدم،درمانِ...(ا.ت رفت)
ا.ت به سرعت از سالن بیمارستان خارج شد و میخواست بره بیرون که...
نگهبان بیمارستان:هی کجا؟
ا.ت:مرخص شدم،برو کنار میخوام رد شم
نگهبان بیمارستان:هزینه بیمارستان رو پرداخت کردی؟ببینم کارتشو
ا.ت:من به خواست خودم نیومدم چرا من باید هزینشو پرداخت کنم؟
نگهبان بیمارستان:میخوای من حساب کنم پس؟
ا.ت : وایسا ببینم،ساکم کجاست،(دستشو کشید تو موهاش):حالا بیپول چیکار کنممم
نگهبان:پول نداری ینی؟
ا.ت: ببخشید (زد تو گردن نگهبان و نگهبان بیهوش شد):الان چیکار کنم،هیچ راهی ندارم
ا.ت ویو
از بیمارستان خارج شدم،،ظهر بود،ناهارم نخوردم و از گشنگی دلم غار و غور میکرد،همینجوری داشتم راه میرفتم که رفتگر با ساک پولا و لباسارو جلو بیمارستان دیدم،دویدم سمتش
ا.ت:خیلی ممنونم ازتون(تعظیم کرد و ساکش رو از دستش گرف)
رفتگر (لبخند ملیح)
برگشتم بیمارستان و پولش رو حساب کردم
و ۱۰۰ هزار وون گذاشتم تو جیب نگهبان و از جلو در بیمارستان یه تاکسی گرفتم و رفتم مرکز سئول برای پیدا کردن مافیای شب،وقتی رسیدم از همه پرس و جو میکردم اما کسی چیزی نمیگفت،رفتم یه سوپرمارکتی و یه بستنی یخی خریدم،هوا خیلی گرمه،منم هودی پوشیده بودم رو لباسای بیمارستان،بعد اینکه بستنیم تموم شد رفتم یه لباس فروشی تا لباسامو عوض کنم
لباسامو تو اتاق پرو عوض کردم و لباس بیمارستانیارو انداختم همونجا
ساکمو گذاشتم رو دوشم و میخواستم برم که چند تا پلیس اومدن،میخواستن دوربین ها رو چک کنن،از حرفاشون فهمیدم مافیای شب همین نزدیکیاست،یدفه یکی از مغازه دارا خیلی عجیب غیب شد،رفت ببرون منم تعقیبش کردم،جلو یه ساختمون بزرگ و شیشه ای وایساد،دور و برشو نگاه کرد و رفت تو،منم میخواستم داخل ساختمون بشم که یدفه
با تو ام چرا اینجا خوابیدی(دستشو گذاشت رو شونه ا.ت و تکونش داد تا بیدار شه)هی هی بیدار شو،نکنه مرده،کسی نیستتت،کمکککک(زنگ زد اورژانس)الو اینحا یکی بیهوش شده
ادرس؟، خیابون...
ا.ت ویو:
چشمامو باز کردم-
من تو بیمارستان چیکار میکنم؟
پرستار:دستتون زخمی شده،همینجا بمونین تا بخیه دستتونو کامل بزنم،دستتون عفونت کرده.ممکن بود پخش بشه
ا.ت سرم رو دستشو کند،:من باید برم
یه هودی پوشید رو لباس های بیمارستان
پرستار:من نمیتونم اجازه بدم،درمانِ...(ا.ت رفت)
ا.ت به سرعت از سالن بیمارستان خارج شد و میخواست بره بیرون که...
نگهبان بیمارستان:هی کجا؟
ا.ت:مرخص شدم،برو کنار میخوام رد شم
نگهبان بیمارستان:هزینه بیمارستان رو پرداخت کردی؟ببینم کارتشو
ا.ت:من به خواست خودم نیومدم چرا من باید هزینشو پرداخت کنم؟
نگهبان بیمارستان:میخوای من حساب کنم پس؟
ا.ت : وایسا ببینم،ساکم کجاست،(دستشو کشید تو موهاش):حالا بیپول چیکار کنممم
نگهبان:پول نداری ینی؟
ا.ت: ببخشید (زد تو گردن نگهبان و نگهبان بیهوش شد):الان چیکار کنم،هیچ راهی ندارم
ا.ت ویو
از بیمارستان خارج شدم،،ظهر بود،ناهارم نخوردم و از گشنگی دلم غار و غور میکرد،همینجوری داشتم راه میرفتم که رفتگر با ساک پولا و لباسارو جلو بیمارستان دیدم،دویدم سمتش
ا.ت:خیلی ممنونم ازتون(تعظیم کرد و ساکش رو از دستش گرف)
رفتگر (لبخند ملیح)
برگشتم بیمارستان و پولش رو حساب کردم
و ۱۰۰ هزار وون گذاشتم تو جیب نگهبان و از جلو در بیمارستان یه تاکسی گرفتم و رفتم مرکز سئول برای پیدا کردن مافیای شب،وقتی رسیدم از همه پرس و جو میکردم اما کسی چیزی نمیگفت،رفتم یه سوپرمارکتی و یه بستنی یخی خریدم،هوا خیلی گرمه،منم هودی پوشیده بودم رو لباسای بیمارستان،بعد اینکه بستنیم تموم شد رفتم یه لباس فروشی تا لباسامو عوض کنم
لباسامو تو اتاق پرو عوض کردم و لباس بیمارستانیارو انداختم همونجا
ساکمو گذاشتم رو دوشم و میخواستم برم که چند تا پلیس اومدن،میخواستن دوربین ها رو چک کنن،از حرفاشون فهمیدم مافیای شب همین نزدیکیاست،یدفه یکی از مغازه دارا خیلی عجیب غیب شد،رفت ببرون منم تعقیبش کردم،جلو یه ساختمون بزرگ و شیشه ای وایساد،دور و برشو نگاه کرد و رفت تو،منم میخواستم داخل ساختمون بشم که یدفه
۵.۳k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.