عشق یک طرفه ✨
ات ویو
خاستم برم طرفشون که با چیزی که دیدم حالم بد شد و دیگه چیزی نفهمیدم
جونگ کوک ویو
لیا خیلی چسبیده بود بهم که تحریک شدم لبلم رو گذاشتم رولبش یهو دیدم ات یکم اون ور تر بیهوش شد دویدم بغلش کردم با مامانم و خاله ات رو بردیم بیمارستان دکتر گفت شک عصبی بهش وارد شده
ات ویو
چشمام رو باز کردم یادم اومد جونگ کوک لیا رو بوسید( بقض ) مهم نیست منم فراموشش میکنم دیگه عاشق نمیشم
سه سال بعد
بچه ها از این به بعد بدون شرط مینویسم ❤️
خاستم برم طرفشون که با چیزی که دیدم حالم بد شد و دیگه چیزی نفهمیدم
جونگ کوک ویو
لیا خیلی چسبیده بود بهم که تحریک شدم لبلم رو گذاشتم رولبش یهو دیدم ات یکم اون ور تر بیهوش شد دویدم بغلش کردم با مامانم و خاله ات رو بردیم بیمارستان دکتر گفت شک عصبی بهش وارد شده
ات ویو
چشمام رو باز کردم یادم اومد جونگ کوک لیا رو بوسید( بقض ) مهم نیست منم فراموشش میکنم دیگه عاشق نمیشم
سه سال بعد
بچه ها از این به بعد بدون شرط مینویسم ❤️
۱.۶k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.