شبخاص ...

#شب_خاص. Part 6

که یهو دیدم تهیونگ دستشو برام بلند کرده و داره منو به رقص دعوت می‌کنه اولش کمی تعجب کردم ولی بعد قبول کردم

_ میتونم برای رقص شمارو مقابل خودم داشته باشم؟

(علامت جونگ کوک+)
+ بله حتما

ویو جونگ کوک•
دستشو گرفتم و باهم به وسط سالن رقص رفتیم دستشو گذاشت روی کمرمو منو به خودش نزدیک تر کرد و منم دستمو دور گردنش حلقه کردم نمی‌تونستم تو چشماش نگاه کنم

ویو تهیونگ•
وقتی خودمو بهش نزدیک کردم اصلا تو چشمام نگاه نمیکرد موسیقی پخش شد و شروع کردیم به رقصیدن

_ میتونم اسمت رو صدا بزنم؟

+ ه..ا..چ..چی؟(با لکنت یعنی دستپاچه شده)

_ میگم میتونم تورو با اسمت صدا بزنم؟

+ ا..ا..آره

_ جونگ کوک چرا به من نگاه نمیکنی؟(جدی)

+ه..ا چی...خب..چیزه

_بگو

+خجالت میکشم

_خجالت نداره تو چشمام نگاه کن

ویو جونگ کوک•
وقتی سرمو بلند کردم تا نگاش کنم وقتی دیدم داره بهم نگاه کمی هول ولی سعی کردم جدی جلوه بدم اصلا نمی‌تونستم از زیباییش دست بکشم اون واقعا یه شاهکار بی تکرار بود
اینقدر مهو نگاه کردنش بودم که نفهمیدم کی موسیقی تموم شد

_جونگ کوک تو حالت خوبه آخه داری سرخ میشی؟(کمی نگران)

+ چی من ا.اآره خوبم حتما به خاطر گرماس

(_🧠ذهن تهیونگ)منو می خوای گول بزنی من که میدونم تو چته

ویو نامجون•
داشتیم میرقصیدیم که دیدم تهیونگ اون جونگ کوک رو برای رقصیدن با خودش انتخاب کرده اولش کمی تعجب کردم ولی انگاری حرصی شدم اصلا به من چه داشتم فکر میکردم که یهو


لایک با شما قشنگااااا💖🍀
دیدگاه ها (۲)

#شب_خاص. Part 7که یهو جین ب...

#شب_خاص. Part 8که یهو دیدم ...

#شب_خاص. Part 5. که یهو ورود ...

#شب_خاص. Part 4که یهو دیدم...

مدرسه اوکی داpart48ا/ت: الو سلام... : سلام ا/ت خوبی گوشی رو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط