زندگی رویایی:پارت۸۴
زندگی رویایی:پارت۸۴
+ولی دخترم هرکسی اول و آخر برمیگرده خونه خودش
سول:ولی مامانی چلا دایی وهمه شان ها اینجان (چرا دایی و عمه و سان ها)
+چون اینا اینجا خونشونه
سول:پش چلا ما حونمون چوله(پس چرا ما خونمون دوره)
+...
سول:من میحوام اینحا پیس همه بمونم(پیش همه بمونم)
+سول نمیشه باید برگردیم خونمون
سول:ولی...
+سول همین که گفتم برمیگردیم یعنی برمیگردیم باید به حرف مامان گوش بدی
سول:پاشه(باشه...بغض کرد چون ا.ت یکمی صداش رو بالا اورد)
ویو موقعی که رسیدن عمارت:
رفتیم داخل شلوغ بود همه تک و فامیل تهیونگ و ایدا رسمن آمده بودن
خم شدم سمت سول و بهش گفتم
+سول دستم رو ول نکن باشه اینجا شلوغه گم میشی
سول:...
+سول خانم
سول:گهلم(قهرم)
+چرا دلت میاد با مامانی قهر کنی
سول:مامانی دوشم نداله
+زندگی مامانی تو...مامانی دلش نمیخواد ت آسیب ببینی
سول:جدی میگی مامانی
+معلومه...الان هم ببین سان ها اونجان کادوش رو برو بهش بده
سول:پاشه
دوید سمت سان ها منم پشت سرش رفتم ...
سول سان ها رو بغل کرد
سول:شولدت مومالک شان ها(تولدت مبارک سان ها)
سان ها:مشی (مرسی)
÷کیوت
=سلام ا.ت
+سلام تهیونگ
=ازواج کردی
÷به تو چه آخه عزیزم
=آخه این بچه کیه
+بچه منه..از خودمه
..:ارباب JK آمد
+منظورش داداشته
÷اوهم
+که اینطور
÷چرا تا الان داداشت و مامانت نیومدن
+اوپام و مامانم!!
÷اره اونا رو هم دعوت کردم
یه لحظه ترسیدم مامانم بیاد اینجا و همه چی رو خراب کنه
÷ولی داداشت نمیدونم گفت نمیاد رفته
+چی..رفته
÷اره .
جونگکوک آمد داخل اگه بگم بهش خیره نشدم دروغه..(اسلاید۲)
ولی سعی کردم نگامو ازش بگیرم
+حواست به سول باشه
÷اوک
رفتم سمت نوشیدنی ها..
از اونجایی که من با ماشین خودم آمدم سعی کردم زیاده رویی نکنم چون بعدش نمیتونم جمعش کنم
ویسکی ۵۵٪ برام آوردن..داشتم میخوردم که دست کسی رو..روشونم حس کردم برگشتم نگاش کردم
+ولی دخترم هرکسی اول و آخر برمیگرده خونه خودش
سول:ولی مامانی چلا دایی وهمه شان ها اینجان (چرا دایی و عمه و سان ها)
+چون اینا اینجا خونشونه
سول:پش چلا ما حونمون چوله(پس چرا ما خونمون دوره)
+...
سول:من میحوام اینحا پیس همه بمونم(پیش همه بمونم)
+سول نمیشه باید برگردیم خونمون
سول:ولی...
+سول همین که گفتم برمیگردیم یعنی برمیگردیم باید به حرف مامان گوش بدی
سول:پاشه(باشه...بغض کرد چون ا.ت یکمی صداش رو بالا اورد)
ویو موقعی که رسیدن عمارت:
رفتیم داخل شلوغ بود همه تک و فامیل تهیونگ و ایدا رسمن آمده بودن
خم شدم سمت سول و بهش گفتم
+سول دستم رو ول نکن باشه اینجا شلوغه گم میشی
سول:...
+سول خانم
سول:گهلم(قهرم)
+چرا دلت میاد با مامانی قهر کنی
سول:مامانی دوشم نداله
+زندگی مامانی تو...مامانی دلش نمیخواد ت آسیب ببینی
سول:جدی میگی مامانی
+معلومه...الان هم ببین سان ها اونجان کادوش رو برو بهش بده
سول:پاشه
دوید سمت سان ها منم پشت سرش رفتم ...
سول سان ها رو بغل کرد
سول:شولدت مومالک شان ها(تولدت مبارک سان ها)
سان ها:مشی (مرسی)
÷کیوت
=سلام ا.ت
+سلام تهیونگ
=ازواج کردی
÷به تو چه آخه عزیزم
=آخه این بچه کیه
+بچه منه..از خودمه
..:ارباب JK آمد
+منظورش داداشته
÷اوهم
+که اینطور
÷چرا تا الان داداشت و مامانت نیومدن
+اوپام و مامانم!!
÷اره اونا رو هم دعوت کردم
یه لحظه ترسیدم مامانم بیاد اینجا و همه چی رو خراب کنه
÷ولی داداشت نمیدونم گفت نمیاد رفته
+چی..رفته
÷اره .
جونگکوک آمد داخل اگه بگم بهش خیره نشدم دروغه..(اسلاید۲)
ولی سعی کردم نگامو ازش بگیرم
+حواست به سول باشه
÷اوک
رفتم سمت نوشیدنی ها..
از اونجایی که من با ماشین خودم آمدم سعی کردم زیاده رویی نکنم چون بعدش نمیتونم جمعش کنم
ویسکی ۵۵٪ برام آوردن..داشتم میخوردم که دست کسی رو..روشونم حس کردم برگشتم نگاش کردم
۴.۸k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.