لبخند بزن عزیزم
پاشدی تو تخت دیدی پیشت نیستم فرار کردم ازت اره تنها شبی که ساعت ها تا صبح تو خیابون قدم زدم با خودم کنار اومدم ببینم تو با کی داری بهم خیانت میکنی که هیچوقت نفهمیدم ولی ببخشید که ناراحتت کردم قلبتو شکوندم من مقصر بودم شاید از اون تخت باید فرار میکردم از تو از اون خونه ما برای همیم؟
۲.۸k
۰۷ تیر ۱۴۰۳