شعر: پارت نهم
مارتا اروم الکس را به عقب هل داد تا بخوابه خودش هم پایین تختش نشست و دستهایش را روی تخت گزاشت.
و اروم شروع کرد به خوندن شعری که از کودکی بلد بود:
گریه کن تو میتونی پیش اون نمیمونی اون دیگه رفته بسه تمومش کن
گریه کن ته خطه عشق تو دیگه رفتهص
تو دل یکی دیگه نشسته تمومش کن
چشم به راه نشین اینجا میمونی دیگه تنها گریه نکن دیگه اون نمیاد خونه
دست بکش دیگه از اون طفلکی دل داغون
اون دیگه خوشه فکر نکن حالتو میدونه
مارتا متوجه شد صورت الکس از اشک خیس شده؛ ارام چشمهای الکس را بوسید و اشکهایش را پاک کرد و ادامه داد:
تنها میمونی آخه اینو میدونی مثل اون پیدا نمیشه
اشکات میریزه آخه اون واست عزیزه
تـوی قـلـبـته هـمـیـشــه
یادش میوفتی دلت آتیش میگیره
میگی کاش برگرده پیشم
راهی نداری تو باید طاقت بیاری آخــه مـیـدونـی نـمـیـشــه
گریه کن تو میتونی پیش اون نمیمونی
اون دیگه رفته بسه تمومش کن
گریه کن ته خطه عشق تو دیگه رفته تو دل یکی دیگه نشسته تمومش کن
چشم به راه نشین اینجا میمونی دیگه تنها
گریه نکن دیگه اون نمیاد خونه
دست بکش دیگه از اون طفلکی دل داغون اون دیگه خوشه فکر نکن حالتو میدونه
(گایز این اهنگ مرتضی پاشاییه لینکشو میزارم گوش کنید🙂 https://rozmusic.com/%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%B6%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%D8%B4%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D9%87-%DA%A9%D9%86.html )
مارتا نگاهی به الکس که خوابیده بود انداخت و موهایش را نوازش کرد و شروع کرد به اشک ریختن و حرف زدن: ایان رفته... الکس... تو شکستی... مایکل نابود شده.... و من تنها موندم. و خسته ام. ایکاش... فقط ایکاش یکی کمکم کنه...
گریه هایش قطع نمیشد. بلند شد و ارام از اتاق خارج شد.
اهی کشید و به اتاق ها نگاه کرد و ناگهان پرسید: حالا من کجا برم؟
هوفی کشید و از پله ها بالا رفت و به اتاق کارش رسید
وارد اتاق شد که تمام دیوار هایش با روزنامه های باطله و کف اتاق را پارکت عسلی رنگی پوشیده بود. میز چوبی نسبتا بزرگی گوشه ای از اتاق پر از قلمو و ضرف و پالت و ماله و دستمال نخی پارچه ای بود. طرف دیگر اتاق ردیفی از بوم های سفیدِ کوچک و بزرگ و متفاوت وجود داشت. و روی دیوار پر از تابلو بود. پنجره های بزرگ اتاق بدون هیچ پرده و مانع و پرده ای نور خورشید را به اتاق میرساند. اینجا اتاق نقاشی مارتا بود. از معدود جاهایی که ارامش داشت.
ایرپادش را برداشت و اهنگ https://golsarmusic.ir/%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A2%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D8%AF/ را پلی کرد بومی برداشت و شروع به نقاشی کرد.....
و اروم شروع کرد به خوندن شعری که از کودکی بلد بود:
گریه کن تو میتونی پیش اون نمیمونی اون دیگه رفته بسه تمومش کن
گریه کن ته خطه عشق تو دیگه رفتهص
تو دل یکی دیگه نشسته تمومش کن
چشم به راه نشین اینجا میمونی دیگه تنها گریه نکن دیگه اون نمیاد خونه
دست بکش دیگه از اون طفلکی دل داغون
اون دیگه خوشه فکر نکن حالتو میدونه
مارتا متوجه شد صورت الکس از اشک خیس شده؛ ارام چشمهای الکس را بوسید و اشکهایش را پاک کرد و ادامه داد:
تنها میمونی آخه اینو میدونی مثل اون پیدا نمیشه
اشکات میریزه آخه اون واست عزیزه
تـوی قـلـبـته هـمـیـشــه
یادش میوفتی دلت آتیش میگیره
میگی کاش برگرده پیشم
راهی نداری تو باید طاقت بیاری آخــه مـیـدونـی نـمـیـشــه
گریه کن تو میتونی پیش اون نمیمونی
اون دیگه رفته بسه تمومش کن
گریه کن ته خطه عشق تو دیگه رفته تو دل یکی دیگه نشسته تمومش کن
چشم به راه نشین اینجا میمونی دیگه تنها
گریه نکن دیگه اون نمیاد خونه
دست بکش دیگه از اون طفلکی دل داغون اون دیگه خوشه فکر نکن حالتو میدونه
(گایز این اهنگ مرتضی پاشاییه لینکشو میزارم گوش کنید🙂 https://rozmusic.com/%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%B6%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%D8%B4%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D9%87-%DA%A9%D9%86.html )
مارتا نگاهی به الکس که خوابیده بود انداخت و موهایش را نوازش کرد و شروع کرد به اشک ریختن و حرف زدن: ایان رفته... الکس... تو شکستی... مایکل نابود شده.... و من تنها موندم. و خسته ام. ایکاش... فقط ایکاش یکی کمکم کنه...
گریه هایش قطع نمیشد. بلند شد و ارام از اتاق خارج شد.
اهی کشید و به اتاق ها نگاه کرد و ناگهان پرسید: حالا من کجا برم؟
هوفی کشید و از پله ها بالا رفت و به اتاق کارش رسید
وارد اتاق شد که تمام دیوار هایش با روزنامه های باطله و کف اتاق را پارکت عسلی رنگی پوشیده بود. میز چوبی نسبتا بزرگی گوشه ای از اتاق پر از قلمو و ضرف و پالت و ماله و دستمال نخی پارچه ای بود. طرف دیگر اتاق ردیفی از بوم های سفیدِ کوچک و بزرگ و متفاوت وجود داشت. و روی دیوار پر از تابلو بود. پنجره های بزرگ اتاق بدون هیچ پرده و مانع و پرده ای نور خورشید را به اتاق میرساند. اینجا اتاق نقاشی مارتا بود. از معدود جاهایی که ارامش داشت.
ایرپادش را برداشت و اهنگ https://golsarmusic.ir/%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A2%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D8%AF/ را پلی کرد بومی برداشت و شروع به نقاشی کرد.....
۴.۱k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.