رمان
#رمان
زمستون بعدی!
پارت ۳:
+ هوففف
+ کوک... باز شروع کردی؟( با قیافه پوکر )
_ ته من چیزی رو شروع نکردم...
_ فقط میخوام بهت بفهمونم من نمیتونم تا زمستون بعدی تورو نبینم
_ درسته حسودی میکنم ...
_ اما دلیل نمیشه که بخاطرش باهام سرد باشی ( با قیافه ناراحت و کیوت )
+ وایسا وایسا کوک ...
+ میخوام بدونم چرا به جک حسودی میکنی ؟ آخه من دلیلی نمیدونم که بخوای بهش حسودی کنی ( با حالت تعجبی و سرد )
_ اخهههه
+ آخه چی کوک؟
_ ته شاید خوشت نیاد از این حرفم یا شاید ناراحت شی ولییی...
+ هوففف کوک...
+ میخوای بگی یا لفتش بدی؟( قیافه پوکر)
_ آیشششش لعنتی ( با چهره ای نگران )
_ ببین من این روزا فک میکنم بهت یه حسی پیدا کردم ( تند و بلند )
+ ها ؟ ( با چهره ای پوکر )
+ کوک تو الان حالت خوب نیس ....
_ حال من خیلیم خوبه
_ میخوای قبولش کن میخوای نکن ...
+ گفتم که کوک ...
+ الان حالت خوب نیس
+ من الان از حرفات سر در نمیارم ...
_ حرفام خیلیم پیچیده یا درهم نیس که نفهمی ته
_ تو خودتو به نفهمی زدی ( با قیافه عصبی و کیوت )
+ کوک نظرت چیه تا زمستون بعدی همدیگرو نبینیم
+ شاید الان این یه حس دروغین باشه
+ پس تا زمستون بعدی به این چیزی که گفتی فکر کن
_ اما ته....
+ نمیخوام چیزی بشنوم کوک
+ تموم شد رفت
_ پس دنبال بهونه میگردی تا ازم دور شی آقای کیم تهیونگ ( عصبی و جدی )
+ هرطور که میخوای فکر کن ( چهره ای عصبی )
_ باشه تا زمستون بعدی همدیگرو نمیبینم
_ ولی من تغییری نخواهم کرد
+ باش...حالا هم میتونی رفع زحمت کنی ( با قیافه پوکر)
« کوک با عصابی بهم ریخته خونه تهیونگ رو ترک میکنه »
ادامه دارد ....
زمستون بعدی!
پارت ۳:
+ هوففف
+ کوک... باز شروع کردی؟( با قیافه پوکر )
_ ته من چیزی رو شروع نکردم...
_ فقط میخوام بهت بفهمونم من نمیتونم تا زمستون بعدی تورو نبینم
_ درسته حسودی میکنم ...
_ اما دلیل نمیشه که بخاطرش باهام سرد باشی ( با قیافه ناراحت و کیوت )
+ وایسا وایسا کوک ...
+ میخوام بدونم چرا به جک حسودی میکنی ؟ آخه من دلیلی نمیدونم که بخوای بهش حسودی کنی ( با حالت تعجبی و سرد )
_ اخهههه
+ آخه چی کوک؟
_ ته شاید خوشت نیاد از این حرفم یا شاید ناراحت شی ولییی...
+ هوففف کوک...
+ میخوای بگی یا لفتش بدی؟( قیافه پوکر)
_ آیشششش لعنتی ( با چهره ای نگران )
_ ببین من این روزا فک میکنم بهت یه حسی پیدا کردم ( تند و بلند )
+ ها ؟ ( با چهره ای پوکر )
+ کوک تو الان حالت خوب نیس ....
_ حال من خیلیم خوبه
_ میخوای قبولش کن میخوای نکن ...
+ گفتم که کوک ...
+ الان حالت خوب نیس
+ من الان از حرفات سر در نمیارم ...
_ حرفام خیلیم پیچیده یا درهم نیس که نفهمی ته
_ تو خودتو به نفهمی زدی ( با قیافه عصبی و کیوت )
+ کوک نظرت چیه تا زمستون بعدی همدیگرو نبینیم
+ شاید الان این یه حس دروغین باشه
+ پس تا زمستون بعدی به این چیزی که گفتی فکر کن
_ اما ته....
+ نمیخوام چیزی بشنوم کوک
+ تموم شد رفت
_ پس دنبال بهونه میگردی تا ازم دور شی آقای کیم تهیونگ ( عصبی و جدی )
+ هرطور که میخوای فکر کن ( چهره ای عصبی )
_ باشه تا زمستون بعدی همدیگرو نمیبینم
_ ولی من تغییری نخواهم کرد
+ باش...حالا هم میتونی رفع زحمت کنی ( با قیافه پوکر)
« کوک با عصابی بهم ریخته خونه تهیونگ رو ترک میکنه »
ادامه دارد ....
۲۳۵
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.