اسم عشقه ترسناک
اسم عشقه ترسناک
پارت ۹۰
[ویو آرتور]
صداش شنیدم..دستم تو جیبم فرو بردم و برگشتم سمتش..این چرا اینقدر شبیه ملودی
هست ؟ ...
ادوارد: ملودی دست پارک نده دیوونه شده.. به خواهر خودش هم رحم نمی کنه
آرتور: تو دیگه کی هستی ؟
ادوارد: ملودی حتماً راجبم گفته ادوارد هستم.... اجازه نده دست پارک بهش برسه وگرنه
تو اولین فرصت نابودش می کنه
این پسر از خیلی چیزا با خبره...داداشه معنوی ملودی..که براش جونش هم میده.........
ایشونه
آرتور: حتی اگه ملودی هم بخواد نزدیکش بشه اجازه نمی دم...
نیم نگاهی بهش کردم و سوار ماشین شدم...و با سرعت بالا رانندگی کردم..پارک عوضی..
می کشمت.. برای نابودی من حتی به خواهر خودش هم رحم نمی کنه جلوی عمارت توقف
کردم...وارد عمارت شدم..چراغا همه خاموش بود ..از پلهها بالا رفتم.. به سمت اتاق خودم
رفتم...الان فقط باید مست بشم
[ویو ملودی]
از پشت پنجره اومدنش نگاه کردم ساعت ۱ شب بود.. انگار عصبی بود پشت پنجره ایستاده
بودم..حدود ۱ ساعت دیگه گذشت... چند قدم به سمت تخت برداشتم که در باز شد.. آرتور..
با یک تیشرت مشکی و شلوار راحتی مشکی ...مست بود...
ملودی: خوبی ؟
در حالی که سمتم اومد... نیشخدی زد و بغلم کرد سرش بین موهام برد و با حالت مستی گفت
آرتور: فقط تو می تونی الان آرومم کنی...
دستم روی کمرش نشوندم..و آروم کشیدم..
آرتور: بچه بهت نیاز دارم..به جسمت..به روحت..به خودت..به چشمای خوشگلت.. به موهای..
خوش بوت.. حال بدم خوب کن با جسم کوچولوت..
برای خوندن پارت ۹۱ ↓
https://wisgoon.com/fereseteh
پارت ۹۰
[ویو آرتور]
صداش شنیدم..دستم تو جیبم فرو بردم و برگشتم سمتش..این چرا اینقدر شبیه ملودی
هست ؟ ...
ادوارد: ملودی دست پارک نده دیوونه شده.. به خواهر خودش هم رحم نمی کنه
آرتور: تو دیگه کی هستی ؟
ادوارد: ملودی حتماً راجبم گفته ادوارد هستم.... اجازه نده دست پارک بهش برسه وگرنه
تو اولین فرصت نابودش می کنه
این پسر از خیلی چیزا با خبره...داداشه معنوی ملودی..که براش جونش هم میده.........
ایشونه
آرتور: حتی اگه ملودی هم بخواد نزدیکش بشه اجازه نمی دم...
نیم نگاهی بهش کردم و سوار ماشین شدم...و با سرعت بالا رانندگی کردم..پارک عوضی..
می کشمت.. برای نابودی من حتی به خواهر خودش هم رحم نمی کنه جلوی عمارت توقف
کردم...وارد عمارت شدم..چراغا همه خاموش بود ..از پلهها بالا رفتم.. به سمت اتاق خودم
رفتم...الان فقط باید مست بشم
[ویو ملودی]
از پشت پنجره اومدنش نگاه کردم ساعت ۱ شب بود.. انگار عصبی بود پشت پنجره ایستاده
بودم..حدود ۱ ساعت دیگه گذشت... چند قدم به سمت تخت برداشتم که در باز شد.. آرتور..
با یک تیشرت مشکی و شلوار راحتی مشکی ...مست بود...
ملودی: خوبی ؟
در حالی که سمتم اومد... نیشخدی زد و بغلم کرد سرش بین موهام برد و با حالت مستی گفت
آرتور: فقط تو می تونی الان آرومم کنی...
دستم روی کمرش نشوندم..و آروم کشیدم..
آرتور: بچه بهت نیاز دارم..به جسمت..به روحت..به خودت..به چشمای خوشگلت.. به موهای..
خوش بوت.. حال بدم خوب کن با جسم کوچولوت..
برای خوندن پارت ۹۱ ↓
https://wisgoon.com/fereseteh
- ۱۴.۲k
- ۲۶ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط