Part 6
Part 6
داستان:ارباب
از اینجا موندیم:[بادیگارد: ببخشید چیزی میخواین؟]
ا/ت:نه
برگشتم برم اتاق که یادم افتاد اینجا عمارته و کلی اتاق اینجا هست.
یه جورایی فضولیم گل کرده.باید برم اتاق اون عوضی رو پیدا کنم.(منظورم جیهوپ هست😅)
خب راستش همهٔ در ها بسته بودند ولی فک کنم این آخری باشه.
در رو باز کردم دیدم باز شد که می خواستم برم داخل که دیدم جیهوپ داره لباس می پوشه و بی صدا در اتاق رو بستم و برگشتم به اتاقم.
احساس کردم یکی پشت سرمه سرمو برگردوندم دیدم یکی از خدمتکار های عمارته.
خدمتکار: ببخشید فک کنم ترسیدید!
ا/ت:یکمی آره
خدمتکار:واقعا ببخشید ارباب گفته بهتون غذا بدیم تا دیگه از حال نرید.
ا/ت:ای خدا چرا به اون کثافت میگین ارباب،عوضی بی شور اون پسره...
خدمتکار:تو رو خدا اینجوری نگید چون اون وقت ارباب...
ا/ت:ارباب چی چیکارتون میکنه اون عوضی!!!!
داستان:ارباب
از اینجا موندیم:[بادیگارد: ببخشید چیزی میخواین؟]
ا/ت:نه
برگشتم برم اتاق که یادم افتاد اینجا عمارته و کلی اتاق اینجا هست.
یه جورایی فضولیم گل کرده.باید برم اتاق اون عوضی رو پیدا کنم.(منظورم جیهوپ هست😅)
خب راستش همهٔ در ها بسته بودند ولی فک کنم این آخری باشه.
در رو باز کردم دیدم باز شد که می خواستم برم داخل که دیدم جیهوپ داره لباس می پوشه و بی صدا در اتاق رو بستم و برگشتم به اتاقم.
احساس کردم یکی پشت سرمه سرمو برگردوندم دیدم یکی از خدمتکار های عمارته.
خدمتکار: ببخشید فک کنم ترسیدید!
ا/ت:یکمی آره
خدمتکار:واقعا ببخشید ارباب گفته بهتون غذا بدیم تا دیگه از حال نرید.
ا/ت:ای خدا چرا به اون کثافت میگین ارباب،عوضی بی شور اون پسره...
خدمتکار:تو رو خدا اینجوری نگید چون اون وقت ارباب...
ا/ت:ارباب چی چیکارتون میکنه اون عوضی!!!!
۱۶.۷k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.