𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۵ پارت ۲۴
کیفم خیلی کیوت بود عاشقش بودم با سوجین باهم خریده بودیم(اسلاید دو میزارم)ارمی بمبم یک پاوربانک و کمی خرت و پرت توش بود
ما توی قسمت معمولی که نشسته بودیم تو لاین اول بودیم هیچ کس جلومون نبود
اولش استوری ها بدون پسرا کیف نداشت به خاطر همین تا اومدن پسرا استوری نذاشتم الان هم یسری تبلیغ از پسرا بود یهو فیلمی از تهیونگ پخش شد قلبم به لرزه افتاد و یه جوری شدم که سوجین دستمو گرفت
سوجین_اروم باش فقط فیلمه
_باشه
حدودا یک ساعت بعد پسرا اومدن خیلی خیلی ذوق داشتم با اینکه نزدیک دو سه سالی پیشون زندگی کردم ولی کنسرت یک چیز دیگس مخصوصا اینکه اولین بارمه........
پسرا داشتن اجرا میکردن ارمی بمبم رو نکون میدادم و خوشحال بودم اما نمیدونم چه مرضی گرفته بودم که چشمم همش روی تهیونگ بود و تکون نمیخورد
سوجین_ا.ت
_هوم؟
سوجین_ببین تهیونگ داره نگاهت میکنه
_چی؟منو؟
سوجین_ببین میفهمی نگاه کن
برگشتم سمت تهیونگ دقت کردم داشت نگاهم میکرد حتی با اینکه داشت میخوند از توی صفحه مانیتوری که فیلم دوربین ها پخش میشد نگاه کردم که داشت نگام میکرد و چشمکی بهم زد
هیچ حس خاصی درونم ایجاد نشد چون تموم شده بود.....هه چیز
من همه حواسم رو سعی میکردم بدم به بقیه ی پسرا سوجین هم کلا روی جونگکوک قفلی بود
خندم گرفت به فشق زیباشون کوک هم هر از گاهی سعی میکرد که حواسش به سوجین باشه و این ذوق سوجین رو ده برابر میکرد
یک لحظه دلم تنگی کرد.......برای لحظه های خوب منو تهیونگ........که خودش باعث نابود شدن اونا شد
حدودا یک ساعت گذشت گذشت و پسرا توی این یک ساعت دو باری رفتن تعویض لباس
تهیونگ ویو
توی کنسرت همه ی فکر و ذکرم حواسم روی ا.ت بود و میدیدمش چون رنگ لباسش جوری بود که از بقیه ی ارمی های اونجا جداش میکرد و راحتتر دیده میشد از اینجا میدیدم که هیج حسی نداره و این خیلی ناراحتم میکرد بعد از دوتا اجرا رفتیم تعویض لباس تا به پشت استیج رسیدیم بغضی که دو ساعته نگه داشتم شکست اروم اروم گریه میکردم که پسرا فهمیدن
جین_گریه نکن ته درست میشه
مونی_اشتباهی عه که تو خودت کردی حالا باید هم پاش وایستی
ته_کاش هیچ وقت به اون بار لعنتی نمیرفتم.....کاش به اصرار کردناش که میگفت برو گوش نمیدادم و میموندم پیشش کاش هیچ وقت اون دختره ی هرزه و اشغال رو نمیدیدم
گریم شدت گرفت پسرا ارومم کردن
ته_امروز حتی اگه تموم شه یا نشه به همه میگم که چقدر ا.ت رو دوست دارم حتی اگه ترکم کنه و بزاره بره
قلبم خیلی درد داشت لبخند فیکی رو لبم کاشتم و رفتیم رو صحنه اینجا قرار بود که سوار ماشین بزرگا بشیم(دوستان همون ماشین هایی که پسرا توی کنسرت باهاشون به پیش ارمی های دور تر میرفتن)
سوارشون شدیم و رسیدیم پیش ارمی های دور سعی میکردم همشون رو ببینم و ..........
ما توی قسمت معمولی که نشسته بودیم تو لاین اول بودیم هیچ کس جلومون نبود
اولش استوری ها بدون پسرا کیف نداشت به خاطر همین تا اومدن پسرا استوری نذاشتم الان هم یسری تبلیغ از پسرا بود یهو فیلمی از تهیونگ پخش شد قلبم به لرزه افتاد و یه جوری شدم که سوجین دستمو گرفت
سوجین_اروم باش فقط فیلمه
_باشه
حدودا یک ساعت بعد پسرا اومدن خیلی خیلی ذوق داشتم با اینکه نزدیک دو سه سالی پیشون زندگی کردم ولی کنسرت یک چیز دیگس مخصوصا اینکه اولین بارمه........
پسرا داشتن اجرا میکردن ارمی بمبم رو نکون میدادم و خوشحال بودم اما نمیدونم چه مرضی گرفته بودم که چشمم همش روی تهیونگ بود و تکون نمیخورد
سوجین_ا.ت
_هوم؟
سوجین_ببین تهیونگ داره نگاهت میکنه
_چی؟منو؟
سوجین_ببین میفهمی نگاه کن
برگشتم سمت تهیونگ دقت کردم داشت نگاهم میکرد حتی با اینکه داشت میخوند از توی صفحه مانیتوری که فیلم دوربین ها پخش میشد نگاه کردم که داشت نگام میکرد و چشمکی بهم زد
هیچ حس خاصی درونم ایجاد نشد چون تموم شده بود.....هه چیز
من همه حواسم رو سعی میکردم بدم به بقیه ی پسرا سوجین هم کلا روی جونگکوک قفلی بود
خندم گرفت به فشق زیباشون کوک هم هر از گاهی سعی میکرد که حواسش به سوجین باشه و این ذوق سوجین رو ده برابر میکرد
یک لحظه دلم تنگی کرد.......برای لحظه های خوب منو تهیونگ........که خودش باعث نابود شدن اونا شد
حدودا یک ساعت گذشت گذشت و پسرا توی این یک ساعت دو باری رفتن تعویض لباس
تهیونگ ویو
توی کنسرت همه ی فکر و ذکرم حواسم روی ا.ت بود و میدیدمش چون رنگ لباسش جوری بود که از بقیه ی ارمی های اونجا جداش میکرد و راحتتر دیده میشد از اینجا میدیدم که هیج حسی نداره و این خیلی ناراحتم میکرد بعد از دوتا اجرا رفتیم تعویض لباس تا به پشت استیج رسیدیم بغضی که دو ساعته نگه داشتم شکست اروم اروم گریه میکردم که پسرا فهمیدن
جین_گریه نکن ته درست میشه
مونی_اشتباهی عه که تو خودت کردی حالا باید هم پاش وایستی
ته_کاش هیچ وقت به اون بار لعنتی نمیرفتم.....کاش به اصرار کردناش که میگفت برو گوش نمیدادم و میموندم پیشش کاش هیچ وقت اون دختره ی هرزه و اشغال رو نمیدیدم
گریم شدت گرفت پسرا ارومم کردن
ته_امروز حتی اگه تموم شه یا نشه به همه میگم که چقدر ا.ت رو دوست دارم حتی اگه ترکم کنه و بزاره بره
قلبم خیلی درد داشت لبخند فیکی رو لبم کاشتم و رفتیم رو صحنه اینجا قرار بود که سوار ماشین بزرگا بشیم(دوستان همون ماشین هایی که پسرا توی کنسرت باهاشون به پیش ارمی های دور تر میرفتن)
سوارشون شدیم و رسیدیم پیش ارمی های دور سعی میکردم همشون رو ببینم و ..........
۴۵.۵k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.