اسم عشقه ترسناک
اسم عشقه ترسناک
پارت ۶۶
[ویو ملودی]
خودش روی تخت دراز شد.. و بلند شدم نشستم روی تخت...هوفففف..ایستادم و گفتم .....
ملودی: من میرم اتاقم مسواک بزنم
آرتور: تو همین اتاق مسواک می زنی...
چه حرفا...برو به درک...با صدای پوکری گفتم
ملودی: من تو این اتاق برس مسواک ندارم
آرتور: برس استفاده نکرده اضافه هست... زود
به سمت حموم اتاق رفتم و با پیدا کردن برس اضافه شروع کردم مسواک زدن
وقتی مسواک زدنم تموم شد به لبم نگاه کردم..رژم پاک شده... کلافه رفتم بیرون
رفتم و کنارش دراز شدم..که کشوندم تو بغلش و لبم بین لبش قرار داد و بوسه عمیقی......
شروع کرد.. به چشمایی که الان می خندید نگاه کردم.. غرق شدم تو چشمای قاتل خودم و با
چهره ای که انگار عشق داخلش موج می زد نگاهش کردم و ازم جدا شد و.. گوشه لبم بوسید.
آرتور: این بو و مزه ای که دوست دارم... پس خرابش نکن ... بخاطر دیشب ببخشید
نه که حرفاش خیلی برام مهمه.. کلافه چشمام بستم.. سرم تو گردنش فرو کردم .. بوی بچه..
می ده ..چرا عطر تلخ می زنه وقتی همچین بوی خوبی میده ؟ ..وای ولش به من چه..هوفف
با سنگین شدن چشمم دیگه چیزی نفهمیدم
...........................................................
با صدای زنگ گوشی بیدار شدم.. آرتور خواب بود..نگاه گوشیش کردم یونا احمق بود ..خدا
بزنه تو سر کوفتیش.. آرتور کمرم گرفته بود سرش روی شکمم بود
ملودی: یونا داره زنگ می زنه...
آرتور: هوم..جوابش بده..
ملودی: عمرا با این دیوونه صحبت کنم
آرتور: بچه بازی در نیار جوابش بده...بزار من بخوابم ..
کلافه برش داشتم و جواب دادم
پارت ۶۶
[ویو ملودی]
خودش روی تخت دراز شد.. و بلند شدم نشستم روی تخت...هوفففف..ایستادم و گفتم .....
ملودی: من میرم اتاقم مسواک بزنم
آرتور: تو همین اتاق مسواک می زنی...
چه حرفا...برو به درک...با صدای پوکری گفتم
ملودی: من تو این اتاق برس مسواک ندارم
آرتور: برس استفاده نکرده اضافه هست... زود
به سمت حموم اتاق رفتم و با پیدا کردن برس اضافه شروع کردم مسواک زدن
وقتی مسواک زدنم تموم شد به لبم نگاه کردم..رژم پاک شده... کلافه رفتم بیرون
رفتم و کنارش دراز شدم..که کشوندم تو بغلش و لبم بین لبش قرار داد و بوسه عمیقی......
شروع کرد.. به چشمایی که الان می خندید نگاه کردم.. غرق شدم تو چشمای قاتل خودم و با
چهره ای که انگار عشق داخلش موج می زد نگاهش کردم و ازم جدا شد و.. گوشه لبم بوسید.
آرتور: این بو و مزه ای که دوست دارم... پس خرابش نکن ... بخاطر دیشب ببخشید
نه که حرفاش خیلی برام مهمه.. کلافه چشمام بستم.. سرم تو گردنش فرو کردم .. بوی بچه..
می ده ..چرا عطر تلخ می زنه وقتی همچین بوی خوبی میده ؟ ..وای ولش به من چه..هوفف
با سنگین شدن چشمم دیگه چیزی نفهمیدم
...........................................................
با صدای زنگ گوشی بیدار شدم.. آرتور خواب بود..نگاه گوشیش کردم یونا احمق بود ..خدا
بزنه تو سر کوفتیش.. آرتور کمرم گرفته بود سرش روی شکمم بود
ملودی: یونا داره زنگ می زنه...
آرتور: هوم..جوابش بده..
ملودی: عمرا با این دیوونه صحبت کنم
آرتور: بچه بازی در نیار جوابش بده...بزار من بخوابم ..
کلافه برش داشتم و جواب دادم
- ۱۱.۷k
- ۲۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط