p4در خوابگاه بی تی اس چه میگذرد؟
پارت 4
در خوابگاه بی تی اس چه میگذرد....
------------------------
بورام:من بردممممممم
تهیونگ:یا....قبول نیست....تقلب کردی...
بورام:نبابا تقلب چیههه
یواشکی به جیمین ک پشت سر تهیونگ بود و داشت با ادا و شکلک کارتای پاسور تهیونگ رو لو میداد چشمک زد...
تهیونگ ناراحت سرشو پایین انداخت(دورش بگردم خب...)
بورام:وقتشه کیم تهیونگ...شرطو باختی....رد کن بیاد
از شانس بدش همون لحظه جین ازز کنارشون رد شد و بورام متوجه نشد..
جین:هوووو چیو رد کنه بیاد ...خجالت نمیکشی؟دو دیقه تنهاتون گذاشتم؟
بورام:یااااا ...چی میگی مرتیکه منحرف؟؟؟؟شرطو باخت باید گوشیشو بده من تا چک کنم ...
جیهوپ از جلو تلویزیون:تایید میکنم..
تهیونگ که سعی داشت از دعوای جین و بورام استفاده کنه یواشکی سعی در جیم زدن داشت ولی متاسفانه دوس پسرش بهش خیانت کرد
کوک:یا تهیونگااا...بورااااممممم تیونگ داره فرار میکنه...
ته ته:جونگکوکی من برای تو دارم...
کوک: خنده خرگوشیییی
بورام:رمزتو بزن...
تهیونگ:میدوونی چیه؟عجب شاانسی داشتی ...رمزم یادم رفت...خب من برم به یونتان غغذا بدم...
جونگکوک:رمزش جئون بانیه
تهیونگ:جانگکوککککک
بورام با نگاه ودف طوری بهشون زل زد..
جونگکوک:خودم براش انتخاب کردم...اینجوری نگاه نکن...
بورام و جیمین و جونگکوک سه تایی روی مبل نشستن و وارد گاالری ته ته شدن..
ته ته هم ی گووشه یونتان رو بغل کرده بود و با استرس بهشون خیره شده بود...
بورام:اوه اوه چ شکشییییی
تهیونگ:هووووو عکسا خصوصیمو نگاه نکن..
جیمین:اوه هیونگ تو از این عکسا هم داشتی و ما خبر نداشتیم
یهو هر سه تاییشون جیغ کشیدن و گوشی رو پرت کردن ...یونگی بدبخت و از همه جا بی خبر فقط داشت رد میشد ولی متاسفانه گوشی کیم تهیونگ برخورد بدی با دستگاه بچع ساز یونگی کرد
یونگی:اخخخخخخخخخخخ چه غلطی میکنین شماها دوبارهههه؟
هر سه تا مکنه ک هنوز تو شوک عکسی ک دیده بودن مونده بودن هیچی نگفتن و فقط ب دیوار روبه روشون خیره شدن و سعی کرد تصویر توی ذهنشون رو پاک کنن....
یونگی گوشی تهیونگ رو برداشت و ی نگاهی به تصویر روی صفحه کرد...
نامجون:ب چی زل زدی هیونگ؟
اومد کنار ییوونگی و نگاهی ب گوشی تهیونگ انداخت
جیهوپ:فکر کنم باید چشا همتونو بعدش با اسید بشورم...جین هیونگ بیا یکی بزن تو سر این سه تا ندیده ی بدبخت از تو شوک در بیان...
جین با ماهیتابه اش از توی اشپزخونه در اومد...
جین:با کمال میل.....فقط ...ب خاطر چی اینجوری شدن؟
جیهوپ در حال اه کشیدن:گوشی تهیونگ
جین در حالی ک ب سمت یونگی و نامجون ک خشکشون زده میره:مگه تو گوشی تهیونگ چ خبره؟
جین هم نگاهی ب صحنه میندازه و با تعجب پلک میزنه.. نگاهی ب تهیونگ ک ب شدت کیوت و کوچولو روی زمین از شدت خجالت مچاله شده میندازه و دوباره ب عکس نگاه میکنه....حالا میفهمه اون مکنه های بدخت حق داشتن..
جین در حالی ک دوباره داره میره توی اشپزخونه:تهیونگا تو سهم هممون رو خوردی...بهت نمیاد اینقد بزرگ باشی..
ببخشید اگ بد شد
در خوابگاه بی تی اس چه میگذرد....
------------------------
بورام:من بردممممممم
تهیونگ:یا....قبول نیست....تقلب کردی...
بورام:نبابا تقلب چیههه
یواشکی به جیمین ک پشت سر تهیونگ بود و داشت با ادا و شکلک کارتای پاسور تهیونگ رو لو میداد چشمک زد...
تهیونگ ناراحت سرشو پایین انداخت(دورش بگردم خب...)
بورام:وقتشه کیم تهیونگ...شرطو باختی....رد کن بیاد
از شانس بدش همون لحظه جین ازز کنارشون رد شد و بورام متوجه نشد..
جین:هوووو چیو رد کنه بیاد ...خجالت نمیکشی؟دو دیقه تنهاتون گذاشتم؟
بورام:یااااا ...چی میگی مرتیکه منحرف؟؟؟؟شرطو باخت باید گوشیشو بده من تا چک کنم ...
جیهوپ از جلو تلویزیون:تایید میکنم..
تهیونگ که سعی داشت از دعوای جین و بورام استفاده کنه یواشکی سعی در جیم زدن داشت ولی متاسفانه دوس پسرش بهش خیانت کرد
کوک:یا تهیونگااا...بورااااممممم تیونگ داره فرار میکنه...
ته ته:جونگکوکی من برای تو دارم...
کوک: خنده خرگوشیییی
بورام:رمزتو بزن...
تهیونگ:میدوونی چیه؟عجب شاانسی داشتی ...رمزم یادم رفت...خب من برم به یونتان غغذا بدم...
جونگکوک:رمزش جئون بانیه
تهیونگ:جانگکوککککک
بورام با نگاه ودف طوری بهشون زل زد..
جونگکوک:خودم براش انتخاب کردم...اینجوری نگاه نکن...
بورام و جیمین و جونگکوک سه تایی روی مبل نشستن و وارد گاالری ته ته شدن..
ته ته هم ی گووشه یونتان رو بغل کرده بود و با استرس بهشون خیره شده بود...
بورام:اوه اوه چ شکشییییی
تهیونگ:هووووو عکسا خصوصیمو نگاه نکن..
جیمین:اوه هیونگ تو از این عکسا هم داشتی و ما خبر نداشتیم
یهو هر سه تاییشون جیغ کشیدن و گوشی رو پرت کردن ...یونگی بدبخت و از همه جا بی خبر فقط داشت رد میشد ولی متاسفانه گوشی کیم تهیونگ برخورد بدی با دستگاه بچع ساز یونگی کرد
یونگی:اخخخخخخخخخخخ چه غلطی میکنین شماها دوبارهههه؟
هر سه تا مکنه ک هنوز تو شوک عکسی ک دیده بودن مونده بودن هیچی نگفتن و فقط ب دیوار روبه روشون خیره شدن و سعی کرد تصویر توی ذهنشون رو پاک کنن....
یونگی گوشی تهیونگ رو برداشت و ی نگاهی به تصویر روی صفحه کرد...
نامجون:ب چی زل زدی هیونگ؟
اومد کنار ییوونگی و نگاهی ب گوشی تهیونگ انداخت
جیهوپ:فکر کنم باید چشا همتونو بعدش با اسید بشورم...جین هیونگ بیا یکی بزن تو سر این سه تا ندیده ی بدبخت از تو شوک در بیان...
جین با ماهیتابه اش از توی اشپزخونه در اومد...
جین:با کمال میل.....فقط ...ب خاطر چی اینجوری شدن؟
جیهوپ در حال اه کشیدن:گوشی تهیونگ
جین در حالی ک ب سمت یونگی و نامجون ک خشکشون زده میره:مگه تو گوشی تهیونگ چ خبره؟
جین هم نگاهی ب صحنه میندازه و با تعجب پلک میزنه.. نگاهی ب تهیونگ ک ب شدت کیوت و کوچولو روی زمین از شدت خجالت مچاله شده میندازه و دوباره ب عکس نگاه میکنه....حالا میفهمه اون مکنه های بدخت حق داشتن..
جین در حالی ک دوباره داره میره توی اشپزخونه:تهیونگا تو سهم هممون رو خوردی...بهت نمیاد اینقد بزرگ باشی..
ببخشید اگ بد شد
۹.۷k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.