(ارباب زاده)𝐏𝔞ⓡŦ.12
(ارباب زاده)𝐏𝔞ⓡŦ.12
ته*ویو
از خواب بیدار شدم.
دیشب یکم تونستم بخوابم.
سدیع که از خواب بیدار شدم.
با بدو بدو از اتاق رفتم بیرون دیدم.
ا.ت این طبقه نیست رفتم طبقه یک دیدم.
که داره سالن و تمیز میکنه.
خیالم راحت شد و چشمام و با ارومی بستم.
و رفتم پیش جیمین طبقه4.
پیشش دراز کشیدم.
یهو بیدار شد و گفت:.....
جیمین:صبح بخیر
ته:صبحت بخیر هیونگ
جیمین:تو چرا از دیشب کسل هستی
ته:خب یکم طولانیه داستان
جیمین:بگو
ته:باشه خب موضوع از این ماجراست که..........
ا.ت*ویو
داشتم میرفتم طبقه 4 تا صبحانه ارباب کیم و دوستشو و تحویل بدم.
یهو جلوی در بودم تهیونگ داشت به دوستش میگفت.
ته:من یجورایی عاشق ندیمه ی تازه واردمون شدم یعنی ا.ت یا شاید اسم این حس عشق نیست هوس هست چون فقط دو روزه اومده
جیمین:یا برادر کوچیکم عاشق شده خبر ناب باید همین الان به جانکوک،جیهوپ،نامجون،جین،شوگا زنگ بزنم
ته:نه شلوغش نکن نباید همه بفهمن حالا به جانکوک بگو بیاد
چی تهیونگ عاشق منه.
در زدم
ا.ت:ارباب
ته:بیا تو ا.ت
ته:(از دستم با لبخند گرفت و گفت)مرسی ا.ت از اینکه واسمون صبحانه رو تا اینجا اوردی.
ا.ت:نه بابا این چه حرفی هست
جیمین:مرسی برادر ز......(تهیونگ جلوی دهنش و گرفت)مرسی ا.ت خیلی مهربونی
ا.ت:خواهش میکنم
جیمین:جیمین هستم خوشبختم
ا.ت:منم ا.ت هستم اقای جیمین
ته*ویو
از خواب بیدار شدم.
دیشب یکم تونستم بخوابم.
سدیع که از خواب بیدار شدم.
با بدو بدو از اتاق رفتم بیرون دیدم.
ا.ت این طبقه نیست رفتم طبقه یک دیدم.
که داره سالن و تمیز میکنه.
خیالم راحت شد و چشمام و با ارومی بستم.
و رفتم پیش جیمین طبقه4.
پیشش دراز کشیدم.
یهو بیدار شد و گفت:.....
جیمین:صبح بخیر
ته:صبحت بخیر هیونگ
جیمین:تو چرا از دیشب کسل هستی
ته:خب یکم طولانیه داستان
جیمین:بگو
ته:باشه خب موضوع از این ماجراست که..........
ا.ت*ویو
داشتم میرفتم طبقه 4 تا صبحانه ارباب کیم و دوستشو و تحویل بدم.
یهو جلوی در بودم تهیونگ داشت به دوستش میگفت.
ته:من یجورایی عاشق ندیمه ی تازه واردمون شدم یعنی ا.ت یا شاید اسم این حس عشق نیست هوس هست چون فقط دو روزه اومده
جیمین:یا برادر کوچیکم عاشق شده خبر ناب باید همین الان به جانکوک،جیهوپ،نامجون،جین،شوگا زنگ بزنم
ته:نه شلوغش نکن نباید همه بفهمن حالا به جانکوک بگو بیاد
چی تهیونگ عاشق منه.
در زدم
ا.ت:ارباب
ته:بیا تو ا.ت
ته:(از دستم با لبخند گرفت و گفت)مرسی ا.ت از اینکه واسمون صبحانه رو تا اینجا اوردی.
ا.ت:نه بابا این چه حرفی هست
جیمین:مرسی برادر ز......(تهیونگ جلوی دهنش و گرفت)مرسی ا.ت خیلی مهربونی
ا.ت:خواهش میکنم
جیمین:جیمین هستم خوشبختم
ا.ت:منم ا.ت هستم اقای جیمین
۳.۲k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.