p4
ادمین 1(خودم)=
جیمین یهو لبشو کوبید به لب ا.ت (اهههههه چندشم شد😬)
ا.ت همراهی نمی کرد که جیمین لب ا.ت رو گاز گرفت ا.ت هم پهلوی اون رو فشار داد و هی زد به پهلوش ولی دیگه همراهی کرد اونم بدون کتک زدن جیمین(میگم بدش نمیاد:/)
ویو ا.ت:
جیمین ولم کرد ، دوست داشتم تا حد مرگ کتکش بزنم(گی نخور😒) البته خب میدونم اگه یدونه بزنمش صد تا ازش میخورم ، حلقه رو دست هم کردیم و زن عموم گفت:
م.ج: موقعی که ما از سفر اومدیم عروسی میکنید اوکی؟👍
ا.ت و جیمین: چشم چشم
خلاصه زن عموم با اون شوهر عنش رفت فقط من موندم و جیمین کثافت با مامان بابام داشتم میرفتم تو اتاق که از اون ور پذیرایی مامانم داد زد
م.ا: ا.ت شستن ظرفتی امشب با تو اصلا حال ندارم من و بابات میریم بخوابیم
ا.ت: اوکی،شب بخیر
(جیمین ایرپاد تو گوششه تا خرخره صداشو زیاد کرده)
رفتم داخل آشپزخونه داشتم ظرف میشستم که دوتا دست دور کمرم حلقه شد میخواستم جیغ بزنم ولی غرورم اجازه نمیداد چون من دختر جیغ جیغویی نیستم از سایز دستاش فهمیدم جیمینه
ا.ت: چته(سرد)
جیمین: اومدم بیبیم رو ببینم
(ذهن خودم(ادمین 1):انشاا... یه همچین شوهریم گیر ما دوتا ادمین بیاد با اینکه 13سالمون بیش نیس)
ا.ت: حیف که مامان بابام تو خونن وگرنه یه جوری کتکت میزدم و سرت داد میزدم صدای سگ بدی و مرغای آسمون به عزات بشینن
ادامه دارد...
شرط
(7تا لایک)
جیمین یهو لبشو کوبید به لب ا.ت (اهههههه چندشم شد😬)
ا.ت همراهی نمی کرد که جیمین لب ا.ت رو گاز گرفت ا.ت هم پهلوی اون رو فشار داد و هی زد به پهلوش ولی دیگه همراهی کرد اونم بدون کتک زدن جیمین(میگم بدش نمیاد:/)
ویو ا.ت:
جیمین ولم کرد ، دوست داشتم تا حد مرگ کتکش بزنم(گی نخور😒) البته خب میدونم اگه یدونه بزنمش صد تا ازش میخورم ، حلقه رو دست هم کردیم و زن عموم گفت:
م.ج: موقعی که ما از سفر اومدیم عروسی میکنید اوکی؟👍
ا.ت و جیمین: چشم چشم
خلاصه زن عموم با اون شوهر عنش رفت فقط من موندم و جیمین کثافت با مامان بابام داشتم میرفتم تو اتاق که از اون ور پذیرایی مامانم داد زد
م.ا: ا.ت شستن ظرفتی امشب با تو اصلا حال ندارم من و بابات میریم بخوابیم
ا.ت: اوکی،شب بخیر
(جیمین ایرپاد تو گوششه تا خرخره صداشو زیاد کرده)
رفتم داخل آشپزخونه داشتم ظرف میشستم که دوتا دست دور کمرم حلقه شد میخواستم جیغ بزنم ولی غرورم اجازه نمیداد چون من دختر جیغ جیغویی نیستم از سایز دستاش فهمیدم جیمینه
ا.ت: چته(سرد)
جیمین: اومدم بیبیم رو ببینم
(ذهن خودم(ادمین 1):انشاا... یه همچین شوهریم گیر ما دوتا ادمین بیاد با اینکه 13سالمون بیش نیس)
ا.ت: حیف که مامان بابام تو خونن وگرنه یه جوری کتکت میزدم و سرت داد میزدم صدای سگ بدی و مرغای آسمون به عزات بشینن
ادامه دارد...
شرط
(7تا لایک)
- ۲.۶k
- ۲۶ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط