فیک:ساسنگ فن من پارت۸۶
_گفتم که. . . نه. . . نمیخوام. . .
و بعد درحالیکه به کمد پشت سرش کم مونده بود برخورد کنه, چرخید و
از اتاق بیرون رفت.
خنده ی آرومی کردم و دستم رو بالا آوردم.
تمام شب دستم رو گرفته بود تا تو خواب فریاد نزنم؟
سرم رو داخل بالشتم فرو بردم و فریاد خفه ای کشیدم.
اون پسر واقعا قلبم رو ذوب میکرد.
با هر حرکت کوچیکش, باعث میشد تا نفس کشیدن برام سخت و سخت
تر بشه.
گوشی رو از بالای سرم برداشتم و نگاهش کردم.
هنوز یک ساعت و خرده ای تا رسیدن گروه فیلم برداری زمان باقی مونده
بود.
میتونستم بین این مدت دوش بگیرم
شاید این آخرین برنامه ی من و تهیونگ بعنوان یک کاپل میشد پس
دوست داشتم تا در بهترین حالت خودم باشم.
______________
سیلی ریزی روی صورتم زدم و سرم رو به طرفین تکون دادم.
-بیدار شو تهیونگ. . .
شنیده شدن صدای شرشر آب از سرویس بهداشتی ای که انتهای راهرو
قرار داشت, نشون میداد که اون موجود چسبناک متحرک بعد از ریختن
تمام بزاقش روی تخت خونه ی من, تصمیم گرفته خودش رو تمیز کنه.
سیلی ای دیگه به خودم زدم و به سمت حمامی که داخل اتاقم بود رفتم.
-اون چندشه. . . فقط همین. . . به هیچی فکر نکن. . .
دوش آب رو باز کردم و زیرش قرار گرفتم.
اما با یادآوری حرفی که زده بود, حس کردم خونی که داخل رگ هام
جریان داشت تبدیل به آب داغ شده.
-نمیخوام ماساژم بدی. . . لعنت بهت. . . چندش. . . چندش. . . چندش
آب رو سرد کردم و زیرش قرار گرفتم
پشت پلک های بسته ام تصویری از اون پسر رو دیدم که درحال ماساژ
کمرم بود و همین کافی بود تا با وحشت چشم هام رو باز کنم.
-چت شده کیم تهیونگ. . . از کی تاحالا فتیش ماساژ گرفتی
اما پایین تنه ی دردناکم باعث شد تا اینبار, دستم رو جلوی دهنم بگیرم تا
از فریاد زدنم جلوگیری بشه.
من فقط بخاطر حرف اون پسر بلند کرده بودم؟
از زیر دوش تلوتلو خوران عقب رفتم و با بیچارگی به پایین تنه ام نگاه
کردم.
_چندش. . . چندش. . . اون پسر فقط چندش بود. . .
هیچ چیز بخصوص یا سکسی ای نداشت که بخوام بخاطرش به این وضع
بیافتم.
اما تصویری که دوباره جلوی چشم هام جون گرفت, باعث شد تا انگشت
هام رو گاز بگیرم.
هیچ وقت فکر نمیکردم که ماساژ داده شدنم توسط یه پسر بچه ی بیست
ساله تا این حد تحریک آمیز بنظر برسه.
با بیچارگی سیلی های پی در پی ای روی صورتم فرود آوردم و داد زدم.
-لعنت بهت جئون جونگ کوک. . .
_______________________
و بعد درحالیکه به کمد پشت سرش کم مونده بود برخورد کنه, چرخید و
از اتاق بیرون رفت.
خنده ی آرومی کردم و دستم رو بالا آوردم.
تمام شب دستم رو گرفته بود تا تو خواب فریاد نزنم؟
سرم رو داخل بالشتم فرو بردم و فریاد خفه ای کشیدم.
اون پسر واقعا قلبم رو ذوب میکرد.
با هر حرکت کوچیکش, باعث میشد تا نفس کشیدن برام سخت و سخت
تر بشه.
گوشی رو از بالای سرم برداشتم و نگاهش کردم.
هنوز یک ساعت و خرده ای تا رسیدن گروه فیلم برداری زمان باقی مونده
بود.
میتونستم بین این مدت دوش بگیرم
شاید این آخرین برنامه ی من و تهیونگ بعنوان یک کاپل میشد پس
دوست داشتم تا در بهترین حالت خودم باشم.
______________
سیلی ریزی روی صورتم زدم و سرم رو به طرفین تکون دادم.
-بیدار شو تهیونگ. . .
شنیده شدن صدای شرشر آب از سرویس بهداشتی ای که انتهای راهرو
قرار داشت, نشون میداد که اون موجود چسبناک متحرک بعد از ریختن
تمام بزاقش روی تخت خونه ی من, تصمیم گرفته خودش رو تمیز کنه.
سیلی ای دیگه به خودم زدم و به سمت حمامی که داخل اتاقم بود رفتم.
-اون چندشه. . . فقط همین. . . به هیچی فکر نکن. . .
دوش آب رو باز کردم و زیرش قرار گرفتم.
اما با یادآوری حرفی که زده بود, حس کردم خونی که داخل رگ هام
جریان داشت تبدیل به آب داغ شده.
-نمیخوام ماساژم بدی. . . لعنت بهت. . . چندش. . . چندش. . . چندش
آب رو سرد کردم و زیرش قرار گرفتم
پشت پلک های بسته ام تصویری از اون پسر رو دیدم که درحال ماساژ
کمرم بود و همین کافی بود تا با وحشت چشم هام رو باز کنم.
-چت شده کیم تهیونگ. . . از کی تاحالا فتیش ماساژ گرفتی
اما پایین تنه ی دردناکم باعث شد تا اینبار, دستم رو جلوی دهنم بگیرم تا
از فریاد زدنم جلوگیری بشه.
من فقط بخاطر حرف اون پسر بلند کرده بودم؟
از زیر دوش تلوتلو خوران عقب رفتم و با بیچارگی به پایین تنه ام نگاه
کردم.
_چندش. . . چندش. . . اون پسر فقط چندش بود. . .
هیچ چیز بخصوص یا سکسی ای نداشت که بخوام بخاطرش به این وضع
بیافتم.
اما تصویری که دوباره جلوی چشم هام جون گرفت, باعث شد تا انگشت
هام رو گاز بگیرم.
هیچ وقت فکر نمیکردم که ماساژ داده شدنم توسط یه پسر بچه ی بیست
ساله تا این حد تحریک آمیز بنظر برسه.
با بیچارگی سیلی های پی در پی ای روی صورتم فرود آوردم و داد زدم.
-لعنت بهت جئون جونگ کوک. . .
_______________________
۴.۳k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.