Part 10
Part 10
داستان:ارباب
از اینجا موندیم:[یکی از خدمتکارا اومد و گفت:
خدمتکار: ببخشید خانوم شما اینجا چیکار می کنید؟
ا/ت:چیزه...چیزه
جیمین:هیچی بهشون یه چیزی می دادم شما می تونید برید.
خدمتکار:چشم.]
جیمین:رفتی درم ببند.
خدمتکار:چشم آقای جیمین.
جیمین:خب منم برم بای.
ا/ت:بای
برگشتم برم داخل که یادم افتاد در بستس الان چطوری برم داخل!
وییییی من چقدر خوش شانسم اینجا نردبان هست و پنجره ی بالاهم بازه میتونم از اونجا برم داخل.
نردبان رو گذاشتم و رفتم بالا پام رو داشتم رو پله ی آخر میزاشتم که...
جیهوپ:هی اون بالا داری چه غلطی میخوری؟
داشتم سرمو بر می گردوندم که پام لیز خورد افتادم رو جیهوپ و باهم با کله رفتیم زمین نردبانم افتاد سرم.
ا/ت:آی سرم.
با هم چشم تو چشم شدیم.
جیهوپ:حیون زود باش پاشو از....
داستان:ارباب
از اینجا موندیم:[یکی از خدمتکارا اومد و گفت:
خدمتکار: ببخشید خانوم شما اینجا چیکار می کنید؟
ا/ت:چیزه...چیزه
جیمین:هیچی بهشون یه چیزی می دادم شما می تونید برید.
خدمتکار:چشم.]
جیمین:رفتی درم ببند.
خدمتکار:چشم آقای جیمین.
جیمین:خب منم برم بای.
ا/ت:بای
برگشتم برم داخل که یادم افتاد در بستس الان چطوری برم داخل!
وییییی من چقدر خوش شانسم اینجا نردبان هست و پنجره ی بالاهم بازه میتونم از اونجا برم داخل.
نردبان رو گذاشتم و رفتم بالا پام رو داشتم رو پله ی آخر میزاشتم که...
جیهوپ:هی اون بالا داری چه غلطی میخوری؟
داشتم سرمو بر می گردوندم که پام لیز خورد افتادم رو جیهوپ و باهم با کله رفتیم زمین نردبانم افتاد سرم.
ا/ت:آی سرم.
با هم چشم تو چشم شدیم.
جیهوپ:حیون زود باش پاشو از....
۲۲.۶k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.