ویو ات
ویو ات
امروز قرار بود لونا بیاد خونمون راستش مامانم از خوشش نمیاد چون یه دختر هرزه ی به تمام معنا عه ولی خب من از بچه گی باهاش دوست بودم..تو همین فکرا بودم که آجوما در زد و گفت دختر دوستتون اومدن
(علامت ات )
باشه بگو بیاد تو اتاقم
_سلاااام اتتت😍
سلام لونا چرا انقدر خوشحالی؟
_وای امروز داخل بار با یه پسره آشنا شدم...
حرفش کامل نشده بود که ات پرید وسط حرفش
حتما اونم مث بقیه واس یه شب می خوادت دیگه درسته؟
_آفرین از کجا فهمیدی
ول کن حالا اینارو میگم میای بریم خرید
_آره لباساتو بپوش بریم
بعد پنج مین لباسامو پوشیدم(عکس میزارم)
خب بریم داشتیم قدم میزدیم که یه لباس به چشمم اومد به لونا گفتم بریم تو مغازه ..لباس رو برداشتم که یه پسره محکم خورد به شونم خیلی دردم گرفت ول یخیلی زود ازم عذر خواهی کرد خیلی کراش بود ولی به رو خودم نیوردم..که دیدم یدفعه لونا جیغ کشید..
_وای یا حضرت کراااش چرا این اینقدر کراش بود بدبخت چرا شمارشو نگرفتی
خیلی پوکر بهش نگاه کردم که دیگه ادامه نداد ولی همش غر میزد که چرا واسش جور نکردم پسره رو
امروز قرار بود لونا بیاد خونمون راستش مامانم از خوشش نمیاد چون یه دختر هرزه ی به تمام معنا عه ولی خب من از بچه گی باهاش دوست بودم..تو همین فکرا بودم که آجوما در زد و گفت دختر دوستتون اومدن
(علامت ات )
باشه بگو بیاد تو اتاقم
_سلاااام اتتت😍
سلام لونا چرا انقدر خوشحالی؟
_وای امروز داخل بار با یه پسره آشنا شدم...
حرفش کامل نشده بود که ات پرید وسط حرفش
حتما اونم مث بقیه واس یه شب می خوادت دیگه درسته؟
_آفرین از کجا فهمیدی
ول کن حالا اینارو میگم میای بریم خرید
_آره لباساتو بپوش بریم
بعد پنج مین لباسامو پوشیدم(عکس میزارم)
خب بریم داشتیم قدم میزدیم که یه لباس به چشمم اومد به لونا گفتم بریم تو مغازه ..لباس رو برداشتم که یه پسره محکم خورد به شونم خیلی دردم گرفت ول یخیلی زود ازم عذر خواهی کرد خیلی کراش بود ولی به رو خودم نیوردم..که دیدم یدفعه لونا جیغ کشید..
_وای یا حضرت کراااش چرا این اینقدر کراش بود بدبخت چرا شمارشو نگرفتی
خیلی پوکر بهش نگاه کردم که دیگه ادامه نداد ولی همش غر میزد که چرا واسش جور نکردم پسره رو
۳۱۳
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.