پسر عمو دختر عمو پارت 6
چی میگی این بچه منم هست؟ منی که ازت متنفرم منی که تو این سن بدبخت کردی منی که..
با برخود دستش به صورتم ساکت شدم بغض تو گلوم به اشک تبدیل شد
بالحن ترسناکی لب زد
ـــ نکنه یادت رفته پدرش منم عروسک
دیگه طاقت نداشتم.
از عروسک گفتنش متنفر بودم.
من عروسک نیستم من آدمم..
داد زدم
مامان... زنعمو... کمک...
با گذاشتن دستش جلو دهنم خفه شدم
داد زد
ــ ببند دهنتو
همون موقع مامان و هانا و زنعمو وپدربزرگ اومدن داخل اتاق.
پدربزرگاول از همه گفت:
جونگ کوک قرار نبود اذیتش کنی.. قرار بود
جونگ کوک میپره وسط حرفش ومیگه:
میخوام با زنم تنها باشم اگه نمیتونم میبرمش خونه ی خودم! ها؟
با برخود دستش به صورتم ساکت شدم بغض تو گلوم به اشک تبدیل شد
بالحن ترسناکی لب زد
ـــ نکنه یادت رفته پدرش منم عروسک
دیگه طاقت نداشتم.
از عروسک گفتنش متنفر بودم.
من عروسک نیستم من آدمم..
داد زدم
مامان... زنعمو... کمک...
با گذاشتن دستش جلو دهنم خفه شدم
داد زد
ــ ببند دهنتو
همون موقع مامان و هانا و زنعمو وپدربزرگ اومدن داخل اتاق.
پدربزرگاول از همه گفت:
جونگ کوک قرار نبود اذیتش کنی.. قرار بود
جونگ کوک میپره وسط حرفش ومیگه:
میخوام با زنم تنها باشم اگه نمیتونم میبرمش خونه ی خودم! ها؟
۱۱۱
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.