جهت مخالف
جهت مخالف
پارت۱۱
کتفم درد گرفته از بس تایپ کردم لایک کن
ادمین ویو:
وقتی اونا رو به جونگکوک داد رفت تا خودش اماده بشه برای سفارش لباس وقت نداشت و اصن به صرفه نبود
رفت توی کمدش و یه کت چرم طوسی برداشت(پارت قبل اسلاید دوم) با یه کراپ گشاد و دامن مشکی رفت طبقه ی پایین کمد و یه بوت برداشت که تا نصف ساق پاشو می پوشوند و روش ستاره داشت و سفید بود
بعد رفت سراغ اکسسوری هاش و فقط یه دستبند ستارهایی ظریف براشت کل این مدت سعی میکرد چیزایی رو انتخاب کنه که نا ناخناشو لااقل ست شه رنگ ناخناش خیلی به پوستش و استایلش میومد
وقتی اماده شد و لباسا رو پوشید لنز سبزش رو از توی سوپر مینی یخچالش دراورد و گذاشتشون ات کلا با لنز یه کس دیگه بود
وقتی رفت تا به جونگکوک بگه بیاد یه کاری کرد
ات:دیگه بسه بیا این کلید اتاقته ولی اگه بخوای فرار کنی تا ابد اینجا می مونی
رفت سمت در ولی با حرف جونگکوک واستاد
کوک:لباست خیلی بهت میاد
ات:به تو هم(بدون اینکه برگرده)
هانا با کتو شلوار رسمیش منتظرشون بود
وقتی سوار ماشین شدن یه بار دیگه نقشه رو مرور کردن
کوک:خب من نقش دو...دوس پسرت رو بازی می کنم و باید از همه ی اون مهمونا دوری کنم نباید اصلن دست به صورت بزنم و اسمم... راستی من که نمی تونم بگم جئون جونگکوکم
ات:ام...خب بگو... اسمم لی یه رینه چطوره؟
کوک:اسم قشنگیه
هانا:پس نقشتون اینه
ات:عاره
هانا:هوم خیلی دوس دارم ببینم چی میشه
فقط هانا بود یعنی اگه دعوا می شد فقط هانا می تونست بهش کمک کنه تازه باید هوای جونگکوکم داشته باشه و نزاره چیزیش بشه حداقل امیدوار بود که اتفاقی نیوفته
ات:اها یادم رفت زیاد نوشیدنی نخورید حتی اگه بازم به جفتتون تعارف کردن... نباید برین تو عالم هپروت
هانا:چشم خانم رییس
پارت۱۱
کتفم درد گرفته از بس تایپ کردم لایک کن
ادمین ویو:
وقتی اونا رو به جونگکوک داد رفت تا خودش اماده بشه برای سفارش لباس وقت نداشت و اصن به صرفه نبود
رفت توی کمدش و یه کت چرم طوسی برداشت(پارت قبل اسلاید دوم) با یه کراپ گشاد و دامن مشکی رفت طبقه ی پایین کمد و یه بوت برداشت که تا نصف ساق پاشو می پوشوند و روش ستاره داشت و سفید بود
بعد رفت سراغ اکسسوری هاش و فقط یه دستبند ستارهایی ظریف براشت کل این مدت سعی میکرد چیزایی رو انتخاب کنه که نا ناخناشو لااقل ست شه رنگ ناخناش خیلی به پوستش و استایلش میومد
وقتی اماده شد و لباسا رو پوشید لنز سبزش رو از توی سوپر مینی یخچالش دراورد و گذاشتشون ات کلا با لنز یه کس دیگه بود
وقتی رفت تا به جونگکوک بگه بیاد یه کاری کرد
ات:دیگه بسه بیا این کلید اتاقته ولی اگه بخوای فرار کنی تا ابد اینجا می مونی
رفت سمت در ولی با حرف جونگکوک واستاد
کوک:لباست خیلی بهت میاد
ات:به تو هم(بدون اینکه برگرده)
هانا با کتو شلوار رسمیش منتظرشون بود
وقتی سوار ماشین شدن یه بار دیگه نقشه رو مرور کردن
کوک:خب من نقش دو...دوس پسرت رو بازی می کنم و باید از همه ی اون مهمونا دوری کنم نباید اصلن دست به صورت بزنم و اسمم... راستی من که نمی تونم بگم جئون جونگکوکم
ات:ام...خب بگو... اسمم لی یه رینه چطوره؟
کوک:اسم قشنگیه
هانا:پس نقشتون اینه
ات:عاره
هانا:هوم خیلی دوس دارم ببینم چی میشه
فقط هانا بود یعنی اگه دعوا می شد فقط هانا می تونست بهش کمک کنه تازه باید هوای جونگکوکم داشته باشه و نزاره چیزیش بشه حداقل امیدوار بود که اتفاقی نیوفته
ات:اها یادم رفت زیاد نوشیدنی نخورید حتی اگه بازم به جفتتون تعارف کردن... نباید برین تو عالم هپروت
هانا:چشم خانم رییس
۴.۶k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.