پارت115
#پارت115
شیطونکِ بابا🥺💜
صدرا پیش دستی کرد و گفت:
+ داشتم میاوردمش
ناز میکنه نمیاد
افراز نگاهی بهم انداخت و گفت:
+ تو برو من میارمش
صدرا که رفت دستمو به پیشونیم زدم و گفتم:
_ سرم یکم درد میکنه
میشه برم طبقه بالا استراحت کنم؟
+ میخوای بریم دکتر؟
_ نه استراحت کنم اوکی میشم
افراز اتاقی بهم نشون داد و بعد از اینکه دراز کشیدم کنارم نشست و پتورو فیکس کرد روم
+ بدون تو خوش نمیگذره
_ صدرا و قاصدک هستن جامو پرمیکنن
+ ولی هیچکی تو نمیشه
نیشخندی زدم ، خواست بره که گفتم
_ لامپو لطفا خاموش کن
با خاموش شدن لامپ انگار آروم گرفتم ، به پهلو شدم و چشمامو بستم ، صدای خنده هاشون عجیب رو مخم بود
با حرص پتورو کشیدم رو سرم و داشتم با گوشیم ور میرفتم تا حواسم پرت شه
برای خودم مشغول بودم که احساس کردم دستی مچ پامو گرفت...
ترسیده پتورو کنار زدم و با دیدن قاصدک گفتم:
_ تف تو روحت کثافط ، سکته کردم
قاصدک که مشخص بود حالش خرابه با خنده و کشدار گفت:
+ بیا دیگه ضدحال نزن
_ حوصله ام نمیکشه قاصی
+ ایش بی ذوق ، رفتم بابا
قاصدک که رفت دوباره روی تخت دراز کشیدم و پتورو انداختم رو سرم....
داشتم عکسامو نگاه میکردم که با لمس شدن پام کلافه گفتم:
_ اهههه قاصدک مسخره بازی درنیار حوصله ندارم
اما جوابی نشنیدم و دوباره اون حرکت تکرار شد
مضطرب نور گوشیمو از زیر پتو انداختم که با دیدنِ...
خودمم خمار موندم دیگه نذاشته احتمالا امروز پارت میزاره 🐾✨
گذاشت براتون میزارم لذت ببرید
شیطونکِ بابا🥺💜
صدرا پیش دستی کرد و گفت:
+ داشتم میاوردمش
ناز میکنه نمیاد
افراز نگاهی بهم انداخت و گفت:
+ تو برو من میارمش
صدرا که رفت دستمو به پیشونیم زدم و گفتم:
_ سرم یکم درد میکنه
میشه برم طبقه بالا استراحت کنم؟
+ میخوای بریم دکتر؟
_ نه استراحت کنم اوکی میشم
افراز اتاقی بهم نشون داد و بعد از اینکه دراز کشیدم کنارم نشست و پتورو فیکس کرد روم
+ بدون تو خوش نمیگذره
_ صدرا و قاصدک هستن جامو پرمیکنن
+ ولی هیچکی تو نمیشه
نیشخندی زدم ، خواست بره که گفتم
_ لامپو لطفا خاموش کن
با خاموش شدن لامپ انگار آروم گرفتم ، به پهلو شدم و چشمامو بستم ، صدای خنده هاشون عجیب رو مخم بود
با حرص پتورو کشیدم رو سرم و داشتم با گوشیم ور میرفتم تا حواسم پرت شه
برای خودم مشغول بودم که احساس کردم دستی مچ پامو گرفت...
ترسیده پتورو کنار زدم و با دیدن قاصدک گفتم:
_ تف تو روحت کثافط ، سکته کردم
قاصدک که مشخص بود حالش خرابه با خنده و کشدار گفت:
+ بیا دیگه ضدحال نزن
_ حوصله ام نمیکشه قاصی
+ ایش بی ذوق ، رفتم بابا
قاصدک که رفت دوباره روی تخت دراز کشیدم و پتورو انداختم رو سرم....
داشتم عکسامو نگاه میکردم که با لمس شدن پام کلافه گفتم:
_ اهههه قاصدک مسخره بازی درنیار حوصله ندارم
اما جوابی نشنیدم و دوباره اون حرکت تکرار شد
مضطرب نور گوشیمو از زیر پتو انداختم که با دیدنِ...
خودمم خمار موندم دیگه نذاشته احتمالا امروز پارت میزاره 🐾✨
گذاشت براتون میزارم لذت ببرید
۷.۰k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.