پارت 13
پارت 13
***
جین: شتتتتت.. آقای پارک قراداد اسلحه آر پی جی و کلت و شات گان رو به امروز ساعت چهار انداخته
کوک: ساعت رو نگاه کردم چییی ساعت سه ع*.. آماده شید..وواایی پرونده تو خونه اس..شتتت..زنگ زدم به آجوما.. سلام آجوما خوبی؟... به مارک و چستر بگو آماده باشن و از اتاقم پرونده آقای پارک رو بیارن..مرسی
**
ته: شماها اینجا بمونید تا ما برگردیم
ا/ت: باشه..ذاتا یونا هم خوابش برده
*
آقای پارک: چه عجب بلاخره هفت خاندان باهم حضور پیدا کردن...کوم.. دختر کوچولوت چطورع؟😂😈..شنیدم خیلی کیوته
کوک؛ خفه شووووو... تو کی هستی که راجب دختر من حرف میزنی احمقق
آقای پارک: هی هی آروم باش من که چیز بدی نگفتم...پوزخند*.. میخوای قرداد رو امضا کنی یا نه؟
کوک: ببین من بدم میاد از هرزه ها دستور بگیرم امضا کن تموم شه بره..کار دارم
آقای پارک: اووو حتما میخوای تک دخترتو ببری پارک..چه.. ( کوک اسلحه کشید روم)
نامجون؛ کوک..آروم باش
آقای پارک: راست میگه کوک بیا با آرامش حلش کنیم
کوک: خفه شو امضاش کن*
آقای پارک: باشه باشع
کوک: وقتی امضا کرد با کلتم به هوا شلیک کردم که بچها حمله رو شروع کنن*
* فلش بک به چند روز قبل*
جیمین:مین هو ( آقای پارک) اون یک هرزه اس هزارتا دختر تو عمارتشه مطمعنا یک راه هایی واسه رفتن رو مخ تو پیدا میکنه مخصوصا حالا که زن و بچه داریی..سعی کن آرامشت رو حفظ کنی
نامجون: چون بدرد دلال اسلحه نمیخوره بهتره باندشو ازش بگیریم
جیمین: چطوری
جیهوپ: من یک ایده دارم...
(ببینید ایده چی بوده)
کوک: کلام به سمت بالا شلیک کردم*. حملههه
نامجون: به تمامی باندمون گفتم عمارت رو محاصره کنن
نامجون: رو به ته * آقای کیم مایل هستید این معامله رو شما انجام بدید؟.. معامله هم نه سرقت..البته سرقتم حساب نمیشه چون باندتو بدرد آدمی مثل تو نمیخوره چون باد نیستی ازش استفاده کنی
ته: با کمال میل
مین هو: شماها چقدر بی جنبه این یک شوخی ساده هم نمیشه با شما کرد؟
کوک: آدمی که هرشب کسی رو با اجبار زیرش کنه..اونم با استفاده از باندش .. به نظر من نه..نظر تو چیه آقای کیم؟
ته: نظر منم همینه آقای جئون 😉
مین هو: همه دخترا و باندتو رو محاصره کردن*.. شت شت شت باشه باشع..من تسلیم فقط بزار دخترا بمونن..قرارداد رو امضا کردم*
کوک: اونا انتخاب میکنن نه تو
*دخترا رفتن*
مین هو: نههههه..برگردد احمقاا
.
***
جین: شتتتتت.. آقای پارک قراداد اسلحه آر پی جی و کلت و شات گان رو به امروز ساعت چهار انداخته
کوک: ساعت رو نگاه کردم چییی ساعت سه ع*.. آماده شید..وواایی پرونده تو خونه اس..شتتت..زنگ زدم به آجوما.. سلام آجوما خوبی؟... به مارک و چستر بگو آماده باشن و از اتاقم پرونده آقای پارک رو بیارن..مرسی
**
ته: شماها اینجا بمونید تا ما برگردیم
ا/ت: باشه..ذاتا یونا هم خوابش برده
*
آقای پارک: چه عجب بلاخره هفت خاندان باهم حضور پیدا کردن...کوم.. دختر کوچولوت چطورع؟😂😈..شنیدم خیلی کیوته
کوک؛ خفه شووووو... تو کی هستی که راجب دختر من حرف میزنی احمقق
آقای پارک: هی هی آروم باش من که چیز بدی نگفتم...پوزخند*.. میخوای قرداد رو امضا کنی یا نه؟
کوک: ببین من بدم میاد از هرزه ها دستور بگیرم امضا کن تموم شه بره..کار دارم
آقای پارک: اووو حتما میخوای تک دخترتو ببری پارک..چه.. ( کوک اسلحه کشید روم)
نامجون؛ کوک..آروم باش
آقای پارک: راست میگه کوک بیا با آرامش حلش کنیم
کوک: خفه شو امضاش کن*
آقای پارک: باشه باشع
کوک: وقتی امضا کرد با کلتم به هوا شلیک کردم که بچها حمله رو شروع کنن*
* فلش بک به چند روز قبل*
جیمین:مین هو ( آقای پارک) اون یک هرزه اس هزارتا دختر تو عمارتشه مطمعنا یک راه هایی واسه رفتن رو مخ تو پیدا میکنه مخصوصا حالا که زن و بچه داریی..سعی کن آرامشت رو حفظ کنی
نامجون: چون بدرد دلال اسلحه نمیخوره بهتره باندشو ازش بگیریم
جیمین: چطوری
جیهوپ: من یک ایده دارم...
(ببینید ایده چی بوده)
کوک: کلام به سمت بالا شلیک کردم*. حملههه
نامجون: به تمامی باندمون گفتم عمارت رو محاصره کنن
نامجون: رو به ته * آقای کیم مایل هستید این معامله رو شما انجام بدید؟.. معامله هم نه سرقت..البته سرقتم حساب نمیشه چون باندتو بدرد آدمی مثل تو نمیخوره چون باد نیستی ازش استفاده کنی
ته: با کمال میل
مین هو: شماها چقدر بی جنبه این یک شوخی ساده هم نمیشه با شما کرد؟
کوک: آدمی که هرشب کسی رو با اجبار زیرش کنه..اونم با استفاده از باندش .. به نظر من نه..نظر تو چیه آقای کیم؟
ته: نظر منم همینه آقای جئون 😉
مین هو: همه دخترا و باندتو رو محاصره کردن*.. شت شت شت باشه باشع..من تسلیم فقط بزار دخترا بمونن..قرارداد رو امضا کردم*
کوک: اونا انتخاب میکنن نه تو
*دخترا رفتن*
مین هو: نههههه..برگردد احمقاا
.
۱.۴k
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.