دوپارتی
پارت اول
رئیس شرکت: ات بیا دفترم
ات: چشم آقا
رئیس : ات میخوام که امشب شیفت وایسی و چندتا از مدارکو بررسی کنی اگر کسی تونست بجات شیفت وایسه بهت میگم
ات: ممنون میشم یکی رو پیدا کنید آخه مادرم به محض اینکه از سرکار برگرده باید باهاش به یک مهمونی کاری برم
رئیس: سعی خودمو میکنم میتونی بری
الورا:خب دوستان ات یک مامان موفق و میشه گفت با اوضاع مالی خوب داره اما منشیه یه شرکته چراشو خودمم نمیدونم و توی المان زندگی میکنه
ویو ات
داشتم به کارا رسیدگی میکردم که دیدم در اتاق کارم باز شد تا باز شد یه لبخند عمیقی روی لبم اومد
کوک: ملکه اجازه هست ؟
ات: خوش اومدی
کوک: خیلی ممنون خوشگلم
ات: چیزی شده که اومدی؟
کوک: خب دلم برای دوست دخترم تنگ شده بود نمیومدم؟
ات: همین دیشب باهم بودیم تازه همونم به زور تونستم مامانمو بپیچونم تا پیشت باشم
کوک: من نمیفهمم ات تا کی میخوای رابطمونو از مامانت مخفی کنی کی میخوای منو باهاش آشنا کنی؟
ات: خب به زمان احتیاج دارم میدونی که مامانم روم حساسه خوشتیپ
کوک: چی بگم راستی یه مسئله ای هست که باید بهت بگم ات
ات: چی؟
کوک: خب خوشگلم من فردا برای بر گذاری کنسرتم توی اسپانیا میرم اونجا معلوم نیست کی بیام
ات: یعنی چی چرا زود تر نگفتی؟
الورا: خب بچه ها یه توضیح دیگه اینکه کوک اینجا هم خوانندس اما توی گروه بی تی اس نیست یه خواننده معمولی کره ایه و فقط توی بعضی از کشورها طرفدار داره
کوک: ببخشید اگر میتونستی مامانتو راضی کنی و از شرکت مرخصی بگیری باهم می رفتیم ولی مثل اینکه نمیتونی
ات: پوففف باشه ولی مواظب خودت باش
کوک: همین؟
ات: آره خب چیکار کنم
کوک: مثلا میتونی بغلم کنی بوسم کنی
ات: باشه
الورا: ات کوکو بغل کرد و گونشو محکم بوسید کوک هم میخواست لبای اتو بوسه که گوشی ات زنگ خورد
ات: خب کوک خدافظ میبینمت
کوک: خدافظ عشقم
رئیس شرکت: ات بیا دفترم
ات: چشم آقا
رئیس : ات میخوام که امشب شیفت وایسی و چندتا از مدارکو بررسی کنی اگر کسی تونست بجات شیفت وایسه بهت میگم
ات: ممنون میشم یکی رو پیدا کنید آخه مادرم به محض اینکه از سرکار برگرده باید باهاش به یک مهمونی کاری برم
رئیس: سعی خودمو میکنم میتونی بری
الورا:خب دوستان ات یک مامان موفق و میشه گفت با اوضاع مالی خوب داره اما منشیه یه شرکته چراشو خودمم نمیدونم و توی المان زندگی میکنه
ویو ات
داشتم به کارا رسیدگی میکردم که دیدم در اتاق کارم باز شد تا باز شد یه لبخند عمیقی روی لبم اومد
کوک: ملکه اجازه هست ؟
ات: خوش اومدی
کوک: خیلی ممنون خوشگلم
ات: چیزی شده که اومدی؟
کوک: خب دلم برای دوست دخترم تنگ شده بود نمیومدم؟
ات: همین دیشب باهم بودیم تازه همونم به زور تونستم مامانمو بپیچونم تا پیشت باشم
کوک: من نمیفهمم ات تا کی میخوای رابطمونو از مامانت مخفی کنی کی میخوای منو باهاش آشنا کنی؟
ات: خب به زمان احتیاج دارم میدونی که مامانم روم حساسه خوشتیپ
کوک: چی بگم راستی یه مسئله ای هست که باید بهت بگم ات
ات: چی؟
کوک: خب خوشگلم من فردا برای بر گذاری کنسرتم توی اسپانیا میرم اونجا معلوم نیست کی بیام
ات: یعنی چی چرا زود تر نگفتی؟
الورا: خب بچه ها یه توضیح دیگه اینکه کوک اینجا هم خوانندس اما توی گروه بی تی اس نیست یه خواننده معمولی کره ایه و فقط توی بعضی از کشورها طرفدار داره
کوک: ببخشید اگر میتونستی مامانتو راضی کنی و از شرکت مرخصی بگیری باهم می رفتیم ولی مثل اینکه نمیتونی
ات: پوففف باشه ولی مواظب خودت باش
کوک: همین؟
ات: آره خب چیکار کنم
کوک: مثلا میتونی بغلم کنی بوسم کنی
ات: باشه
الورا: ات کوکو بغل کرد و گونشو محکم بوسید کوک هم میخواست لبای اتو بوسه که گوشی ات زنگ خورد
ات: خب کوک خدافظ میبینمت
کوک: خدافظ عشقم
۷.۵k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.