شب خاص. Part 14
#شب_خاص. Part 14
که یهو یونگی و هوپی و جیمین اومدن خوب شد با اومدن اونا حداقل من از شر این سوال تهیونگ خلاص میشم
_ جیمین خوبی چرا یکم پریشونی اتفاقی افتاده
جیمین:نه خوبم چیزی نیست
_ مطمئنی
جیهوپ:اره چیزی نیست فقط یکم دل درد داشت مگه نه جیمین
جیمین:اره درسته
_ باشه ولی الان خوبی
جیمین:اوهوم
ویو یونگی•
اومدن نشستم جیهوپ با چشاش داشت منو مثل عروسک فیلم اسکویید گیم اسکن میکرد اگه تا الان فهمیده که تو دستشویی چه اتفاقی افتاده یا جیمین چیزی بهش گفته برام مهم نیس من بالاخره چیزی که میخوام رو بدست میارم
_ خب جونگ کوک نمی خوای چیزی بگی آخه خیلی ساکتی(جدی)
+ خب چیزی برای گفتن ندارم...
_ خب بزار من سر بحث رو باز کنم موقعی که داشتیم میرقصیدیم چرا بهم نگاه نمیکردی
ویو جونگ کوک•
چی این دیگه چجور سوال مزخرفیه الان باید بهش چی بگم باید بگم چون وقتی به چشمات نگاه میکنم اونقدر عمیقه که توش غرق میشم یا بگم به خاطر خجالتی بودنمه مامانم میگه باید این خجالتی بودنمو بزار کنار ولی من نمیتونم هرچی باشه این شخصیت منه
_ خوبی جونگ کوک(کمی نگران)
+ ه..ا..ها چی اره خوبم
_ اگه نمیخوای جوابموبدی مجبورت نمیکنم ولی.....ولش کن
احساس میکنم قلبم داره میاد تو دهنم گرگم داره خودشو میکشه کنترل رایحمو دارم از دست میدم نه نه باید از این موقعیت خلاص بشم
+ ببخشید من میرم تا چیزی به مادرم بگم آخه یادم رفت
_ باشه برو
+ تعظیم کوچیکی میکنم و میرم
ایگوو این چه چیزی بود که گفتم الان باید به مامانم چی بگم نه اینجوری نمیشه میرم بیرون حداقل اینطوری یه بادی به کلم میخوره شاید آروم ترم کنه
ویو تهیونگ•
_ بچه من میرم الان بر میگردم
جیهوپ:تند نرو(با نگاه پرررررر معنی)
_ نگران نباش کارمو بلدم
ویو جونگ کوک•
داشتم بیرونو نگاه میکردم زیباست ماه کامل امشب به بزرگی خودش توی آسمون میدرخشه مثل چشمای اون شاهزاده که قلب منو میلرزونه
تو فکر خودم غرق بودم که یهو.....
اگه دوست داشتین لایک کنین تا پارت بعدی رو بزارم منم🫵🏻✨
که یهو یونگی و هوپی و جیمین اومدن خوب شد با اومدن اونا حداقل من از شر این سوال تهیونگ خلاص میشم
_ جیمین خوبی چرا یکم پریشونی اتفاقی افتاده
جیمین:نه خوبم چیزی نیست
_ مطمئنی
جیهوپ:اره چیزی نیست فقط یکم دل درد داشت مگه نه جیمین
جیمین:اره درسته
_ باشه ولی الان خوبی
جیمین:اوهوم
ویو یونگی•
اومدن نشستم جیهوپ با چشاش داشت منو مثل عروسک فیلم اسکویید گیم اسکن میکرد اگه تا الان فهمیده که تو دستشویی چه اتفاقی افتاده یا جیمین چیزی بهش گفته برام مهم نیس من بالاخره چیزی که میخوام رو بدست میارم
_ خب جونگ کوک نمی خوای چیزی بگی آخه خیلی ساکتی(جدی)
+ خب چیزی برای گفتن ندارم...
_ خب بزار من سر بحث رو باز کنم موقعی که داشتیم میرقصیدیم چرا بهم نگاه نمیکردی
ویو جونگ کوک•
چی این دیگه چجور سوال مزخرفیه الان باید بهش چی بگم باید بگم چون وقتی به چشمات نگاه میکنم اونقدر عمیقه که توش غرق میشم یا بگم به خاطر خجالتی بودنمه مامانم میگه باید این خجالتی بودنمو بزار کنار ولی من نمیتونم هرچی باشه این شخصیت منه
_ خوبی جونگ کوک(کمی نگران)
+ ه..ا..ها چی اره خوبم
_ اگه نمیخوای جوابموبدی مجبورت نمیکنم ولی.....ولش کن
احساس میکنم قلبم داره میاد تو دهنم گرگم داره خودشو میکشه کنترل رایحمو دارم از دست میدم نه نه باید از این موقعیت خلاص بشم
+ ببخشید من میرم تا چیزی به مادرم بگم آخه یادم رفت
_ باشه برو
+ تعظیم کوچیکی میکنم و میرم
ایگوو این چه چیزی بود که گفتم الان باید به مامانم چی بگم نه اینجوری نمیشه میرم بیرون حداقل اینطوری یه بادی به کلم میخوره شاید آروم ترم کنه
ویو تهیونگ•
_ بچه من میرم الان بر میگردم
جیهوپ:تند نرو(با نگاه پرررررر معنی)
_ نگران نباش کارمو بلدم
ویو جونگ کوک•
داشتم بیرونو نگاه میکردم زیباست ماه کامل امشب به بزرگی خودش توی آسمون میدرخشه مثل چشمای اون شاهزاده که قلب منو میلرزونه
تو فکر خودم غرق بودم که یهو.....
اگه دوست داشتین لایک کنین تا پارت بعدی رو بزارم منم🫵🏻✨
۱.۷k
۲۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.