«”★ᴊɪᴍɪɴ★„»
«”★ᴊɪᴍɪɴ★„»
#تکپارتی_عاشقانه
ماه من!چطور شد که تونستی فراموشم کنی؟
چطور شد که از پیشم رفتی؟!
ماه من!حتی یک ذره هم به حال بد من نگاه نکردی؟!
به درد قلبم که وقتی داشتی میرفتی نگاه نکردی ماه من!
قربونت بشم من!الان با اون کسی که هروز میری دانشگاه خوشحالی؟!
واقعا بهتر از منه؟واقعا قلبت که یک مدت مال من بود رو به اون دادی؟!
ماه من!برگرد..برگرد پیشم و بغلم کن
بغلم کن و بهم بگو که همچی یک شوخی بود!
یک شوخی یا یک کابوس تلخ!...
ماه من..دلتنگتم:)
کام بلندی از سیگاری که دستش بود گرفت
در اتاق باز شد و زوزه ای کشید!
نگاه بی حسی به در انداخت،جسم آشنایی در بین چارچوب در بود
نزدیک تر میشد که با کل جسمش مواجه شد
ماسک مشکی روی صورتش بود!
نزدیک اون دختر شد و با تردید و شک ماسکش رو برداشت!
با اشکایی که از گونه هاش به پایین میریخت
بغلش کرد!
با لرزش فکش لب زد
جیمین :ماهزادم..
پسر رو از خودش جدا کرد و لب زد
آلتِدآ : من..من اشتباه کردم! متاسفام عزیزم!):
ادامه داد
آلتِدآ :واقعا متاسفام!
اشکاش از گونه هاش به پایین راهی میشدند
لبخندی رو لب های پسر نقش بست
جیمین :من..من کل این روزایی که میگذشت منتظرت بودم ماهزادم!
با گریه لب زد
آلتِدآ : من..من نمیتونستم بیام! برات توضیح میدم فرشته ام!
با شوک به حرف هایی که دختر میزد گوش میداد
جیمین : باید به من میگفتی آلتِدآ !
سرش رو به پایین انداخت و با ناراحتی و گریه لب زد
آلتِدآ :من واقعا متاسفام!
و گریه اش شدت گرفت !
نزدیکش شد و سرش رو به بالا آورد
و بو*سه ای آرومی روی لب هاش کاشت
جیمین :حاضری دوباره باهم از نو زندگیمون رو بسازیم؟!
با لبخند لب زد
آلتِدآ :با کمال میل مستر پارک!
قشنگ شد پروانههام؟🥹🫶🏻
آر یو حمایت؟🥲🤌🏻
#تکپارتی_عاشقانه
ماه من!چطور شد که تونستی فراموشم کنی؟
چطور شد که از پیشم رفتی؟!
ماه من!حتی یک ذره هم به حال بد من نگاه نکردی؟!
به درد قلبم که وقتی داشتی میرفتی نگاه نکردی ماه من!
قربونت بشم من!الان با اون کسی که هروز میری دانشگاه خوشحالی؟!
واقعا بهتر از منه؟واقعا قلبت که یک مدت مال من بود رو به اون دادی؟!
ماه من!برگرد..برگرد پیشم و بغلم کن
بغلم کن و بهم بگو که همچی یک شوخی بود!
یک شوخی یا یک کابوس تلخ!...
ماه من..دلتنگتم:)
کام بلندی از سیگاری که دستش بود گرفت
در اتاق باز شد و زوزه ای کشید!
نگاه بی حسی به در انداخت،جسم آشنایی در بین چارچوب در بود
نزدیک تر میشد که با کل جسمش مواجه شد
ماسک مشکی روی صورتش بود!
نزدیک اون دختر شد و با تردید و شک ماسکش رو برداشت!
با اشکایی که از گونه هاش به پایین میریخت
بغلش کرد!
با لرزش فکش لب زد
جیمین :ماهزادم..
پسر رو از خودش جدا کرد و لب زد
آلتِدآ : من..من اشتباه کردم! متاسفام عزیزم!):
ادامه داد
آلتِدآ :واقعا متاسفام!
اشکاش از گونه هاش به پایین راهی میشدند
لبخندی رو لب های پسر نقش بست
جیمین :من..من کل این روزایی که میگذشت منتظرت بودم ماهزادم!
با گریه لب زد
آلتِدآ : من..من نمیتونستم بیام! برات توضیح میدم فرشته ام!
با شوک به حرف هایی که دختر میزد گوش میداد
جیمین : باید به من میگفتی آلتِدآ !
سرش رو به پایین انداخت و با ناراحتی و گریه لب زد
آلتِدآ :من واقعا متاسفام!
و گریه اش شدت گرفت !
نزدیکش شد و سرش رو به بالا آورد
و بو*سه ای آرومی روی لب هاش کاشت
جیمین :حاضری دوباره باهم از نو زندگیمون رو بسازیم؟!
با لبخند لب زد
آلتِدآ :با کمال میل مستر پارک!
قشنگ شد پروانههام؟🥹🫶🏻
آر یو حمایت؟🥲🤌🏻
۱.۰k
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.