the other side of the world

Part : ⁴
.
.
.
𝓽𝓱𝓮 𝓸𝓽𝓱𝓮𝓻 𝓼𝓲𝓭𝓮 𝓸𝓯 𝓽𝓱𝓮 𝔀𝓸𝓻𝓵𝓭
∩_∩ („• ֊ •„) •━━∪∪━━•


<< نویسنده >>
همینطور جشن ادامه داشت . اما اما اما ... ؛ یکدفعه نور های سالن شروع به خاموش و روشن شدن کردن . همه تعجب کرده بودند . یک نفر بلند جیغ و داد زد .

یک نفر : خدای منننن ! " جیغ و داد " شیطان ، شیطانننننن " جیغ "

<< نویسنده >>
همه شروع به جیغ زدن کردنو فرار کردند . درسته تهیونگ اومده بود .

<< تهیونگ >>
شروع خوبی برای ترسوندن بود . " لبخند شیطانی "

تهیونگ : او او . میبینم که 100 سالت شده فرشته کوچولو " پوزخند " زشته منو دعوت نکردیا .

<< نویسنده >>
کوک چیزی را درک نکرد .

<< کوک >>
خدای من ! این ، این ، این ، این همون پسری هست که من ازش خوشم اومده بود . این همون پسری هست که قبل اینکه وارد این دنیا بشم تابلوش توی اون قصر متروکه بود . خدای منننن !!!

<< تهیونگ >>
چه پسر زیبایی هست . خوشگله . نه تهیونگ تو نباید عاشق بشی . نه .

کوک : اوه . من رو ببخش ولی تو شیطانی . مرض دارم دعوتت کنم ایا ؟

تهیونگ : تو یه دیوونه ای . همین . شما فرشته ها رو واقعا درک نمیکنم .

<< نویسنده >>
مینهو از اونجا رفت . حالا کوک عاشق تهیونگ و تهیونگ عاشق کوک ؛ ولی هیچکدوم ، از علاقه بهم دیگه خبر نداشتن .

𝓽𝓱𝓮 𝓸𝓽𝓱𝓮𝓻 𝓼𝓲𝓭𝓮 𝓸𝓯 𝓽𝓱𝓮 𝔀𝓸𝓻𝓵𝓭
∩_∩ („• ֊ •„) •━━∪∪━━•
.
.
.
لایک و فالو یادت نره زیبارویم ☆
دیدگاه ها (۲)

the other side of the world

the other side of the world

اصلا بچممممم یچیز دیگست 😂😔...لایک و فالو یادت نره خوشگله :)

Tkook

the other side of the world

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط