با اینکه ننوشیدیم از آن چشم شرابی
با اینکه ننوشیدیم از آن چشم شرابی
مهمان کن از آن گونه مرا بوسه نابی
ای ترس! تو را شکر که با این همه تردید
یک بار نیاویختم از سقف طنابی
من عارف دلتنگم یا زاهد دل سنگ؟
هر روز نقابی زده ام روی نقابی
یک عمر ملائک همه گشتند و ندیدند
در نامه اعمال من مست صوابی
ساقی! همه بخشوده یک گوشه چشمیم!
آنجا که تو باشی چه حسابی چه کتابی؟!
فاضل نظری
مهمان کن از آن گونه مرا بوسه نابی
ای ترس! تو را شکر که با این همه تردید
یک بار نیاویختم از سقف طنابی
من عارف دلتنگم یا زاهد دل سنگ؟
هر روز نقابی زده ام روی نقابی
یک عمر ملائک همه گشتند و ندیدند
در نامه اعمال من مست صوابی
ساقی! همه بخشوده یک گوشه چشمیم!
آنجا که تو باشی چه حسابی چه کتابی؟!
فاضل نظری
۱۶۲.۶k
۱۱ مهر ۱۴۰۱