𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝⁶³⠀ִֶָ
تهیونگ : الان چی ؟ تو نمیتونی به حرف قلبت کمی توجه کنی ؟
جیهو :قلب من خودخواهه...
_________________________________________________________
تهیونگ :بهت التماس میکنم جیهو شی ...باهم پدرت رو مبرا میکنیم!
جیهو :اگه تا یکماه آینده پدرم مبرا نشد باهات بهم میزنم !
تهیونگ لبان دختر بوسید و بوسید تا خسته شد ...
.
.
.
تو را میخواهم
برا؎ِ روزها؎ِ روشن
برا؎ِ ابد …
آن تابستان 𝟲𝟬 سالگیام
و زمستانی شدن موهایم
لحظه لحظهِ مسیر زندگیام
تا ابد∞ …♥️🫂
.
.
.
برویم بشنویم از اتفاقی که در حال رخ دادن است از دختر؎ِ که زندگیش را برای پسر بی رحم به خطر می اندازد !
بعد از رفتن تهیونگ افسر چوی با جیمین تماس گرفت که باید برن به یک عملیات در غرب شهر ...
وقتی جانگ می و جیمین رسیدن با صدای وحشتناک شلیک گلوله ها؎ِ پی در پی مواجه شدند ...
با سرعت نور جلیقه ضد گلولشون رو پوشیدن و خشاب ها؎ِ تفنگشون رو پر کردن و رفتن به سمت ساختمون ...
مَرد؎ِ بر گیجگاه دختر؎ِ اسلحه گذاشته بود و درحال تهدید کردن بود :...
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝⁶³⠀ִֶָ
تهیونگ : الان چی ؟ تو نمیتونی به حرف قلبت کمی توجه کنی ؟
جیهو :قلب من خودخواهه...
_________________________________________________________
تهیونگ :بهت التماس میکنم جیهو شی ...باهم پدرت رو مبرا میکنیم!
جیهو :اگه تا یکماه آینده پدرم مبرا نشد باهات بهم میزنم !
تهیونگ لبان دختر بوسید و بوسید تا خسته شد ...
.
.
.
تو را میخواهم
برا؎ِ روزها؎ِ روشن
برا؎ِ ابد …
آن تابستان 𝟲𝟬 سالگیام
و زمستانی شدن موهایم
لحظه لحظهِ مسیر زندگیام
تا ابد∞ …♥️🫂
.
.
.
برویم بشنویم از اتفاقی که در حال رخ دادن است از دختر؎ِ که زندگیش را برای پسر بی رحم به خطر می اندازد !
بعد از رفتن تهیونگ افسر چوی با جیمین تماس گرفت که باید برن به یک عملیات در غرب شهر ...
وقتی جانگ می و جیمین رسیدن با صدای وحشتناک شلیک گلوله ها؎ِ پی در پی مواجه شدند ...
با سرعت نور جلیقه ضد گلولشون رو پوشیدن و خشاب ها؎ِ تفنگشون رو پر کردن و رفتن به سمت ساختمون ...
مَرد؎ِ بر گیجگاه دختر؎ِ اسلحه گذاشته بود و درحال تهدید کردن بود :...
۱.۸k
۰۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.