ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
پارت 6
ویو جونگکوک
یهو ا/ت پرید تو بغل من خیلی قلبم تند میزد دوسش دارم عه جونگکوک چی میگی تو مافیایی
جونگکوک: میشه بری اونطرف
ا/ت: اها باشه الان میرم
ویو جونگکوک
که ا/ت خواست بره سفت بغلش کردم بغلش خیلی گرم بود:)
ویو ا/ت
نمیدونم چرا جونگکوک این کار رو کرد فک کنم دوسم داره(زنیکه خود شیفته😐)
ا/ت: جونگکوک
جونگکوک: بل
ا/ت: چرا یهو بغلم کردی؟(لنتی دلت هم بخوادد)
جونگکوک: همینطوری
ا/ت: اها باش حالا ولم میکنی؟
جونگکوک: اره
ویو ادمین(خودمم)
جونگکوک از بغل ا/ت اومد بیرون و ا/ت گفت. . .
ا/ت: جونگکوک
جونگکوک: بل
ا/ت: دلم خیلی درده
جونگکوک: معدت؟
ا/ت: اره(در حال درد کشیدنه معده)
جونگکوک: بیا بریم دکتر(با نگرانی)
ا/ت: ن. نه ن. نمیخاد ا. الان خ. خوب م. میشم(درد و لکنت)
جونگکوک: بیا بریم لجباز نشوو
ویو ا/ت
بعد حرف جونگکوک دیگه چیزی حس نکردم و سیاهی. . .
خماری بمونید
شرط ها
لایک: 20
کامنت: ۲۵
پارت 6
ویو جونگکوک
یهو ا/ت پرید تو بغل من خیلی قلبم تند میزد دوسش دارم عه جونگکوک چی میگی تو مافیایی
جونگکوک: میشه بری اونطرف
ا/ت: اها باشه الان میرم
ویو جونگکوک
که ا/ت خواست بره سفت بغلش کردم بغلش خیلی گرم بود:)
ویو ا/ت
نمیدونم چرا جونگکوک این کار رو کرد فک کنم دوسم داره(زنیکه خود شیفته😐)
ا/ت: جونگکوک
جونگکوک: بل
ا/ت: چرا یهو بغلم کردی؟(لنتی دلت هم بخوادد)
جونگکوک: همینطوری
ا/ت: اها باش حالا ولم میکنی؟
جونگکوک: اره
ویو ادمین(خودمم)
جونگکوک از بغل ا/ت اومد بیرون و ا/ت گفت. . .
ا/ت: جونگکوک
جونگکوک: بل
ا/ت: دلم خیلی درده
جونگکوک: معدت؟
ا/ت: اره(در حال درد کشیدنه معده)
جونگکوک: بیا بریم دکتر(با نگرانی)
ا/ت: ن. نه ن. نمیخاد ا. الان خ. خوب م. میشم(درد و لکنت)
جونگکوک: بیا بریم لجباز نشوو
ویو ا/ت
بعد حرف جونگکوک دیگه چیزی حس نکردم و سیاهی. . .
خماری بمونید
شرط ها
لایک: 20
کامنت: ۲۵
۶۴.۵k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.