استعداد نقاشی اش افتضاح بود .
استعداد نقاشی اش افتضاح بود .
حتی وقتی میخواست گلی را بکشد ، آن را شبیه هرچیزی میکشید جز گل .
ولی وقتی نوبت به نقاشی از عزیزش میشد؛ با تک تک جزئیات و حتی با اغراق آن را میکشید ، گویی که الهه ای را میکشید.
هربار که عزیزش را میدید ، همه چیز از او را در ذهن نگه میداشت که مبادا چیزی را در نقاشی اش جا بگذارد؛ از تارموهای سفیدِ پشتِ گوشِ چپ او تا خالِ ریزِ زیرِ گلویِ او .
حتی وقتی میخواست گلی را بکشد ، آن را شبیه هرچیزی میکشید جز گل .
ولی وقتی نوبت به نقاشی از عزیزش میشد؛ با تک تک جزئیات و حتی با اغراق آن را میکشید ، گویی که الهه ای را میکشید.
هربار که عزیزش را میدید ، همه چیز از او را در ذهن نگه میداشت که مبادا چیزی را در نقاشی اش جا بگذارد؛ از تارموهای سفیدِ پشتِ گوشِ چپ او تا خالِ ریزِ زیرِ گلویِ او .
۱.۴k
۲۳ آذر ۱۴۰۳