آدامه ویو. جکسون

آدامه ویو. جکسون
دیدم یهو یکی منو بغل کرد دیدم جیاس
پایان ویو جکسون
جیا: ددی اینجا چیکار میکنی این هرزه کیه کنارت ( باعشو) ( ویو ادمین ازاین نقش حرصم میاد)
تینا: بفهمم حرف دهنتو
جکسون: تینا ساکت
ببین جیا. من دارم ازدواج میکنم. با اجبار پدربزرگم
جیا: چی (با گریع😭)
یعنی چی با این هرزه ازدواج میکنی
تینا: ببند عامو. اسم خودتو رو. من نزار
جیا: خفشو ددیمو ازم گرفتی
تینا: ددیت مال خودت
ویو ادمین: جیا با گریه محل رو ترک کرد)
جکسون: جیا صبر کن. تینا گمشو برو تو. ماشین
تینا: باش ( با بغض)
ویو. جکسون
اههههههه. جیاااااا. نروووو. همش تقصیر تیناسسسس. رفتم سوار ماشین شدم تینا رو رسوندم تو خونه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...





پرشش. زمانی به روز بعد






ویو ادمین یا همون جانا
خب. رمان خونای عزیز. این پارت کمه
به دلیلی اینکه شرطای اون پارت قبلی کامل نشد. این پارتم بخاطر یه بنده خدای گذاشتم
شرط بعدی: 20 لایک و. 21 فالور