part

♡part 7♡
ات: خب، چی میخوری سفارش بدم؟
لیانا یه قهوه ساده و کاپ کیک شکلاتی سفارش داد و ات هم کاپ کیک توت فرنگی و شیرموز سفارش داد. بعد از گذشت ۵ مین، سفارش هاشونو گرفتن و شروع کردن خوردن.
لیانا: اهم *سرفه/صداشو صاف کرد* ات یه چیزی بگم؟
ات: هوم؟ بگو...
لیانا: میگم که تو الان کجا کار میکنی؟ هنوزم کار ثابتی نداری؟
ات:*یکم شیرموز خورد* خب راستش، نه هنوز. نمیدونم چرا شانس منه هر کسی که برای کار میرم پیشش، تا یه مدت کوتاه بعدش میگه نیازی به کارگر نداریم یا اینکه کارشون تموم میشه یا صاحب کار کلا هرچی داره میبنده میره سراغ یه کار دیگه و همه کسایی که پیشش کار میکنن رو بیرون میکنه! هعی... حالا چیشده؟
لیانا: خب، نمیدونم والا منم تعجب میکنم؟! ولی خب، می خواستم یه چیزی بهت بگم. من یکی از دوستام بهم پیشنهاد داده بود که برم تو شرکت و کمپانی های یکی از اقوام نزدیکش. میگه که هم پول خوبی داره، هم اینکه کارش معمولا مشخصه، البته ممکنه گاهی عوض کنن افرادشونو، ولی خب مبلغ های خوبی داره! می خوام اونجا رو واست جور کنم نظرت چیه؟!
ات کمی چشماش درشت شد و به لیانا نگاه کرد. کیکی که تو دهنش بود رو خورد و بعدش گفت...
🕊خماری🦦
دیدگاه ها (۰)

♡part 7♡ات: خب، چی میخوری سفارش بدم؟ لیانا یه قهوه ساده و کا...

♡part 8♡ات: خب، خودت رفتی اونجا؟!*تعجب*لیانا: من راستش نرفتم...

♡part 6♡ات: لیانا بیا بریم تو حیاط یکم هوا بخوریم، تا شروع ک...

های فرندانم...:)

جیمین فیک زندگی ادامه پارت ۳۳#

دو پارتی از هیوجین: (وقتی برادر ناتنیته....)هیوجین: هوم...در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط