♡تا روز تولد فقط وقت داری ♡

♡تا روز تولد فقط وقت داری ♡
اخ بلخره از دست او روانی فرار کردم اه ازادی حالا کجا برم ساعت دوازده شب اها یوری
(بچها ا. ت که دوست صمیمی داره به اسم یوری اما نمیدونه که یوری هم دست میلکه هستش)
فلش بک به پیش میکله
_یعنی چی فرار کرده هاا. داد.
مگه شما اینجا نبودین شما پس چه گوهی میخورید. داد.
اگر تا پنج دقیقه دیگه پیداش نکنین همتونو میکشم فهمیدن. عربده.
ویو ا. ت
خونه یوری بودم که گوشی یوری زنگ خورد رفت بالا داشت با تلفن صحبت میکرد که چند دقیقه بعدش صدای زنگ در اومد رفتم درو باز کردم با اون جیزی که دیدم خون تو رگام حرکت نمیکرد
میکله اینجا چکار میکنه
_گم شدی بیبی گرل
+اینجا چکار میکنی ها چرا دست از سرم بر نمیداری مثل بختک افتادی روم چقدر بگم دوستت ندارم بفهم خب بفهم
_منو دوست نداری اشکال نداره بهت زمان میدم حالا بیا بریم خونمون بیبی گرل اعصابنیم نکن با حرفات
_من نمیام هیچ جا باهات نمیام حتی بهشت
_مگه دست خودته بیایی یا نیایی ها (دست ا. ت میگره و میکشه)
+ولم کن ای دستم ولم کن یوری کمک یورییی
میکله بزور ا. ت میبره خونه و بهش گفت که
-پس فرار میکنی از کی تاحالا انقدر سر کش شدی ها بگو ببین من باهات شوخی ندارم بهت وقت میدم فقط 365روز وقت داری عاشقم بشی نشدی میکشمت فهمیدی. داد.
+حاضرم بمیرم تا عاشق توهه سادیسمی بشم