part : 5
ویو یوجین
من کل شبو با کای داشتم تفریح می کردم که تصمیم گرفتیم بریم به یه جای ترسناک ... من عاشق مکان های ترسناک و دارک هستم ... اسم اون شهرک ترسناکی که قرار بود بریم چونبوگوئانه
پس برای رفتن به اونجا اول رفتیم یه چیزی گرفتیم خوردیم بعد رفتیم....
ویو یورا
شب شده بود ... هیرو هنو حرف نمی زد
می دونستم هیروهم مثل من از مکان های ترسناک خیلی دوست داره پس یه سری به اینترنت زدم و بله .. یه شهرک ترسناک و به قول خودشون تصخیر شده پیدا کردم " چونبوگوئان "
یورا = هیرو اوپا .... یه سوپرایزی برات دارم
هیرو = ها ... چیه ؟
یورا = می خوای بریم به شهرک چونبوگوئان؟
هیرو = واقعاً ( ذوق ) آآااااااااارررررهههه
یورا = خب .. پس بیا آماده شیم بریم ( لبخند کیوت )
ویو راوی گلتون 🙂💕
یوجین ، کای ، شیزوکی باهم رفتن به چونبوگوئان و یورا ، هیرو هم رفتن به چونبوگوئان .... این دو گوروه داشتن همین طوری هر کودوم یه طرف قدم می زدن و حرف می زدن که ..........
ویو گروه یوجین
شیزوکی = امم .. پسرا .. من حس می کنم حرف زدن یکیو شنیدم ...
کای = ... ای بابا ... الکی میگن که اینجا تصخیر شدستا ....
شیزوکی = آخه ... واقعاً یه صدای زمزمه ی یه دختر که می گفت " بزار برو تنهامبزار همه کثیفن حتا بال پروانه ها " رو شنیدم ...
یوجین = شیزوکی ... داداش بیخیا.......
ویو یورا
هیرو = امم ... یورا من یه صدایی شنیدم
یورا = فکر می کردم که ترسو نباشی
هیرو = نه نیستم و.ولی الان حس می کنم که یکی به پشتم تکیه داده ...
( یورا و یوجین جفتشون یوهو چراقوه رو روشن می کنن و همو می بینن )
یوجین = او ... سلام لیدی .. سلام موسیو
یورا = س.سلام موسیو
هیرو = عه .. سلام داداش ..
( داشتن حرف می زدن که ... )
~ خماری ~
من کل شبو با کای داشتم تفریح می کردم که تصمیم گرفتیم بریم به یه جای ترسناک ... من عاشق مکان های ترسناک و دارک هستم ... اسم اون شهرک ترسناکی که قرار بود بریم چونبوگوئانه
پس برای رفتن به اونجا اول رفتیم یه چیزی گرفتیم خوردیم بعد رفتیم....
ویو یورا
شب شده بود ... هیرو هنو حرف نمی زد
می دونستم هیروهم مثل من از مکان های ترسناک خیلی دوست داره پس یه سری به اینترنت زدم و بله .. یه شهرک ترسناک و به قول خودشون تصخیر شده پیدا کردم " چونبوگوئان "
یورا = هیرو اوپا .... یه سوپرایزی برات دارم
هیرو = ها ... چیه ؟
یورا = می خوای بریم به شهرک چونبوگوئان؟
هیرو = واقعاً ( ذوق ) آآااااااااارررررهههه
یورا = خب .. پس بیا آماده شیم بریم ( لبخند کیوت )
ویو راوی گلتون 🙂💕
یوجین ، کای ، شیزوکی باهم رفتن به چونبوگوئان و یورا ، هیرو هم رفتن به چونبوگوئان .... این دو گوروه داشتن همین طوری هر کودوم یه طرف قدم می زدن و حرف می زدن که ..........
ویو گروه یوجین
شیزوکی = امم .. پسرا .. من حس می کنم حرف زدن یکیو شنیدم ...
کای = ... ای بابا ... الکی میگن که اینجا تصخیر شدستا ....
شیزوکی = آخه ... واقعاً یه صدای زمزمه ی یه دختر که می گفت " بزار برو تنهامبزار همه کثیفن حتا بال پروانه ها " رو شنیدم ...
یوجین = شیزوکی ... داداش بیخیا.......
ویو یورا
هیرو = امم ... یورا من یه صدایی شنیدم
یورا = فکر می کردم که ترسو نباشی
هیرو = نه نیستم و.ولی الان حس می کنم که یکی به پشتم تکیه داده ...
( یورا و یوجین جفتشون یوهو چراقوه رو روشن می کنن و همو می بینن )
یوجین = او ... سلام لیدی .. سلام موسیو
یورا = س.سلام موسیو
هیرو = عه .. سلام داداش ..
( داشتن حرف می زدن که ... )
~ خماری ~
۵.۱k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.