خون آشام من p2
مامان ا/ت:بسه صبحانه سرد شد اگه نیایین خودم همه ی پنکیک هارو میخورم ها بعد نگین ما چی خودتون میدونین
به حرف مامانم خندیدیم بعد رفتیم صبحانه خوردیم رفتم توی اتاقم گوشیم سه تا تماس از دست رفته داشت رفتم ببینم کیه دیدم لیناست بهش زنگ زدم کلی بهم فحش داد
لینا:من نمیدونم تو تلفن چرا داری بهت پیام میدم میری تا یک ماه بعد جواب میدی زنگ میزنم کری نمیشنوی جواب بدی (اصلا اشاره ی خاصی به خودم ندارم ها😂)
ا/ت:خیلی خوب بابا آروم باش میترسم یکم دیگه منو بخوری چیه کاری داشتی زنگ زدی
لینا:نه بابا من مردم آزارم کاری ندارم همینجوری به مردم الکی زنگ میزنم
ا/ت:خیلی خوب نمکدون بسه بگو چیکار داری
لینا:میای جنگل؟
ا/ت:اره ساعت چند میخوایین برین؟
لینا:ساعت ۵
ا/ت:اوک
لینا:نگاه خودم میام دنبالت باهم بریم به تو اعتمادی نیست زود بیای
ا/ت:باشه بیا بای
لینا:بای
ویو ا/ت:
الان ساعت ۱۲بود پاشدم رفتم حموم برای خودم کنسرت گذاشته بودم بعد ۱ساعت اومدم بیرون ساعتو نگاه کردم یا خدا ساعت یکه من الان ۱ ساعته توی حمومم رفتم خودمو خشک کردم لباسامو پوشیدم رفتم جلوی اینه موهامو خشک کردم بهشون حالت دادم رفتم ساعتو نگاه کردم ۲شده بود پارم مونده بودن خودم ریختم خیلی زود گذشت رفتم که وسایلمو جمع کنم که راحت باشم یک ساک بزرگ برداشتم لباسامو گذاشتم بعد زیپ ساکو بستم گذاشتمش کنار رفتم پایین یکم برای خودم چرخیدم حوصلم سررفته بود تلویزیون رو روشن کردم دیدم جم کیدز باب اسفنجی داره نگاه کردم بعد دیدم مامانم داره پوکر نگاهم میکنه 😂وقتی باب اسفنجی تموم شد مامانم صدا زد گفت بیایین نهار رفتم دستانم را شستم نشستم غذامو خوردم دیدیم گوشیم داره زنگ میخوره دیدیم لیناست جواب دادم گفت حاضری منم گفتم نه
لینا:من دم درم زود بیا
به حرف مامانم خندیدیم بعد رفتیم صبحانه خوردیم رفتم توی اتاقم گوشیم سه تا تماس از دست رفته داشت رفتم ببینم کیه دیدم لیناست بهش زنگ زدم کلی بهم فحش داد
لینا:من نمیدونم تو تلفن چرا داری بهت پیام میدم میری تا یک ماه بعد جواب میدی زنگ میزنم کری نمیشنوی جواب بدی (اصلا اشاره ی خاصی به خودم ندارم ها😂)
ا/ت:خیلی خوب بابا آروم باش میترسم یکم دیگه منو بخوری چیه کاری داشتی زنگ زدی
لینا:نه بابا من مردم آزارم کاری ندارم همینجوری به مردم الکی زنگ میزنم
ا/ت:خیلی خوب نمکدون بسه بگو چیکار داری
لینا:میای جنگل؟
ا/ت:اره ساعت چند میخوایین برین؟
لینا:ساعت ۵
ا/ت:اوک
لینا:نگاه خودم میام دنبالت باهم بریم به تو اعتمادی نیست زود بیای
ا/ت:باشه بیا بای
لینا:بای
ویو ا/ت:
الان ساعت ۱۲بود پاشدم رفتم حموم برای خودم کنسرت گذاشته بودم بعد ۱ساعت اومدم بیرون ساعتو نگاه کردم یا خدا ساعت یکه من الان ۱ ساعته توی حمومم رفتم خودمو خشک کردم لباسامو پوشیدم رفتم جلوی اینه موهامو خشک کردم بهشون حالت دادم رفتم ساعتو نگاه کردم ۲شده بود پارم مونده بودن خودم ریختم خیلی زود گذشت رفتم که وسایلمو جمع کنم که راحت باشم یک ساک بزرگ برداشتم لباسامو گذاشتم بعد زیپ ساکو بستم گذاشتمش کنار رفتم پایین یکم برای خودم چرخیدم حوصلم سررفته بود تلویزیون رو روشن کردم دیدم جم کیدز باب اسفنجی داره نگاه کردم بعد دیدم مامانم داره پوکر نگاهم میکنه 😂وقتی باب اسفنجی تموم شد مامانم صدا زد گفت بیایین نهار رفتم دستانم را شستم نشستم غذامو خوردم دیدیم گوشیم داره زنگ میخوره دیدیم لیناست جواب دادم گفت حاضری منم گفتم نه
لینا:من دم درم زود بیا
۵.۸k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲